مراحل دوستی و دوستیابی
زمان مطالعه: 10 دقیقه
صحبتهای سرکار خانم دکتر زهرا امیرآتشانی در برنامه خانه و خانواده از رادیو ایران.
صحبتهای مجری: دو خانواده متفاوت را در نظر بگیرید. که در شرایط مطلوب هر کدام یک فرزند دارند که هم سن و سال هستند.
این دو خانواده دوست دارند که با هم زیاد معاشرت کنند. پس کودکان یکدیگر را زیاد میبینند. و طبیعی است که چون خانوادهها با هم زیاد ارتباط دارند، کودکان مجبور هستند که با هم دوست باشند.
غافل از اینکه ممکن است یکی از کودکان درونگرا باشد و آن یکی برونگرا باشد. یکی حساس است و آن یکی آرام و راحت.
یکی اهل خشونت در رفتار باشد و مدام دوست دارد که اذیت کند و دوستش را آزار بدهد. ولی آن یکی کودک آرامی هست مثلاً ممکنه یکی خیلی لوس ولی ممکن است دیگری شخصیت مستقل و خوبی داشته باشد.
سرفصلهای این مقاله
- بههرحال مسئله اینجاست که اگر دو تا بچه که هیچ ربطی به هم ندارند.
- میروم سراغ پژوهشها در این حوزه:
- مرحلهی اول دوستی هست.
- در مدلهای بعدی همکاری موزون شکل میگیرد.
- در مرحلهی بعد روابط صمیمی و متقابل است.
- وابستگی متقابل و خودمختاری است.
- یک نکته، سلامت روان والدین است که میتواند تأثیر منفی بگذارد روی روابط دو تا کودک.
- نکتهی بعد ویژگیهای کودکان است.
- مهمترین قسمت خودمان دارای سلامت روان باشیم و بخواهیم این وضعیت خوب پیش برود.
- یک نکتهی دیگر این است که کودکانی که استرس بسیار زیادی دارند.
- و از آن طرف به دو دلیل بیشتر کودکان و نوجوانان موردنظر سود جویان هستند.
- در یک همچنین شرایطی گام بعدی تغییر فکر است.
- ما از نگاه، سه مدل برای تربیت فرزندمان استفاده میکنیم:
- تعدادی از کتابهای انتشارات فرزام برای پرورش فرزندانی توانمند:
- باهوش خوشرو(نسخه pdf)
- باهوش خوشاخلاق(نسخه pdf)
- بازی پدیده شگفت انگیز(نسخه pdf)
بههرحال مسئله اینجاست که اگر دو تا بچه که هیچ ربطی به هم ندارند.
قرار باشد که به اجبار خانوادهها با هم دوست باشند و مداوم ما اصرار کنیم که چرا باهاش دوست نمیشوی؟
کودک دچار یک فشار روحی شود و دوستی خود را بخاطر من و شمای والد انجام بدهد. و این دوستی ادامه پیدا کند و خودش هیچ رغبتی نداشته باشد.
چه قدر خوب است بدانیم که این مراحل دوستیابی چگونه است و کودکان چه فرآیندی را باید طی کنند. تا دوستی را پیدا کنند.
پرسش مجری: خیلی مهم است که فرزند ما چه دوستی داشته باشد؟ این دوست را چگونه انتخاب کرده است؟ ما باید برای او انتخاب کنیم یا خودش باید آزادانه انتخاب کند؟
پاسخ دکتر امیرآتشانی: اول از همه اینکه این دوستیابی یک فرآیند است.
عوامل شکلگیری روابط اجتماعی ما در دوستیابی چه چیزهایی هستند؟
و نکتهی بعد مراحل دوستیابی است.
چون شما آن دو تا خانواده را مثال زدید من میروم سراغ مراحل دوستیابی. زمانی که سن فرزندان ما کم است، چون مرحله دوستیابی آنها مرحله صفر یا همان رفاقت خودبهخودی هست. در این مرحله مجاورتها میتواند یک عامل برای دوست شدنها باشد.
یعنی من چون مثلاً فامیلمان، دوستمان یا خانوادهام یک کودک هم سن و سال کودک من دارد. سن او کمی پایین یا کمی بالاتر از کودک من است. خیلی در جنسیت او صحبت نمیکنیم الآن. همچنین شرایطی را ایجاد کردند. ناخودآگاه کودکانمان باهم دوست میشوند.
میروم سراغ پژوهشها در این حوزه:
این شروعش ۳ سالگی است ولی تا ۷ سالگی این مرحله ممکن است برای انسانهای مختلف متفاوت شروع شود. انسان ممکن است ۶ سالگی شروع کند به دوستیابی یا 3 سالگی ولی 4 سالگی یک رنج طبیعی هست.
ولی همین مرحله صفر دوستیابی، رفاقت خودبهخودی ۳ تا ۷ سال است. اینجا ما روابط دوست دارانهی حقیقی نمیبینیم. دوستی برحسب مجاورت امتیازهای جسمی و مادی تعریف میشود.
ممکن است اسباببازی خود را به دیگری بدهد و آن کودک اسباببازی خود را به او بدهد. چون اسباببازیهای خود را تقسیم میکنند، اینها با هم دوست هستند. یا خانوادهها با هم دوست هستند و رفتوآمد با هم دارند. ارتباط داشتن و در کنار هم بودن این دوستی را ایجاد میکند.
مرحلهی اول دوستی هست.
4 سالگی تا 9 سالگی ما میتوانیم در این مرحله باشیم. نه اینکه 4 تا 9 سال باشد. بلکه شروع آن 4 تا 9 سالگی میباشد.
ممکن است یک کودکی 4 سالگی وارد این مرحله شود و ممکن است کودکی 6 سالگی وارد این مرحله شود. در هر صورت در اینجا دوستی برحسب نیازها و علایق افراد است.
مثلاً هر دو یک بازی را دوست دارند. مثلاً هر دو عاشق یک رنگ هستند. هر دو یک مدل را انتخاب میکنند.
در حد کوچک نه حالا در حد بالا این موضوع باعث میشود که در این دوستی ارادهی یکی در دوست بودنشان تأثیر بسیار زیادی داشته باشد.
در این شرایط کودکان سعی میکنند به همدیگر کمک کنند. مثلاً چون او این بازی را دوست دارد، انجام میدهند. یک مرحله از مرحلهی قبلی بالاتر است.
در مدلهای بعدی همکاری موزون شکل میگیرد.
این وضعیت شروع آن از سن 6 سالگی تا 12 سالگی میتواند باشد.
اینجا کسب آگاهی از متقابل بودن روابط برایمان خیلی مهم است. چیزی که ما میخواهیم این است که کودک بداند دوستش این خوبیها را دارد، این معایب را دارد.
اینجا اگر ما بتوانیم قوانین را در این مرحله بگذاریم کامل میتواند دوستیها پایدارتر باشد. اگر قوانین را نگذاریم این دوستیها میتواند تنش آن خیلی بالاتر باشد.
مرز نوجوانی است و تنشهای خاص خود را دارد.
در مرحلهی بعد روابط صمیمی و متقابل است.
کودکان یاد میگیرند که یک دوست صمیمی داشته باشند. اینجا شروع آن از 9 سالگی تا 15 سالگی میتواند باشد.
در این شرایط کودکان نه تنها به تعهد هم توجه میکنند. اینجا یک مقدار حس مالکیت در دوستیهای آنها زیاد است. دیگر فقط فکر میکند که اگر شما دوست من هستی فقط باید دوست من باشی.
در مرحلهی آخر که دوستی ما بزرگسالان امیدوارم به این مرحله رسیده باشد.
وابستگی متقابل و خودمختاری است.
از 12 سالگی به بعد زمان است. ما انتظار داریم دو تا بزرگسال که با هم دوست هستند، به خواست همدیگر احترام بگذارند.
ولی حس مالکیت ما نسبت به هم نداریم. ما حس میکنیم که در کنار هم خوش هستیم. ممکن است شما 10 تا دوست صمیمی دیگر هم داشته باشید من هم 100 تا دوست صمیمی دیگر داشته باشم.
اصلاً اینها مهم نیست. مهم این است که ما در روابط متقابلمان به همدیگر احترام میگذاریم. و خواستههای خود را قاطعانه بیان میکنیم. و توقعات و ترجیحات خود را درست و معقول بیان میکنیم در مورد دوستیمان.
این کل مراحل دوستی است. امیدوارم همهی ما به مرحلهی آخر رسیده باشیم و دوستانی داشته باشیم که در کنار آنها بتوانیم به آرامش برسیم و بتوانیم که به هم احترام بگذاریم.
پرسش مجری: خانم دکتر آتشانی عزیز شما الآن این آغاز کلماتتان بود که دوستانی داشته باشیم که بتوانیم در کنار آنها به آرامش برسیم. من میخواهم در مورد این نکته با شما صحبت کنم که در این موارد چه باید بکنیم؟
پاسخ دکتر امیرآتشانی: اگر کودک هستند و سن کم است. 4 سال و 5 سال است. دورهی اول ابتدایی است. در همچنین شرایطی بهتر است به دنبال رفع مشکل باشیم. چون دوستیها در این زمان نمیخواهد که عمیق باشد.
یعنی اینکه دوست کودک ما همبازی کودک ما هست. ما بههیچوجه فشار نمیآوریم.
عواملی که یک فرد باید در دوست انتخاب کند، یکی از آنها سلامت روانی والدین است.
گاهی والدین مثلاً فرض کنید همین دو تا کودکی که میگویید دارند میروند منزل همدیگر و مادر میگوید نگذاری دوباره اسباببازیات را بگیرد. پدر میگوید اگر زد بزنیها.
یک همچنین کلماتی باعث میشود که والدین یادشان برود که مسئولیت والد بودن را دارند. پرورش یک فرد را دارند. و باید درست مسیر زندگی این کودک را پیش ببرند.
یک نکته، سلامت روان والدین است که میتواند تأثیر منفی بگذارد روی روابط دو تا کودک.
مثلاً ما مادری داشتیم که تغذیههای بسیار زیاد و گران قیمت میآورد مدرسه، مثلاً امروز خوشش نیامده بود از همکلاسی شمارهی یک. همهی کودکان را دور خودت جمع کن با این تغذیهها چون از آن کودک خوشش نیامده بود.
در یک همچنین شرایطی سلامت روانی والدین علل ایجاد میکند در روابط بین کودکان.
نکتهی بعد ویژگیهای کودکان است.
همانطور که شما گفتید. یک وقتی دو تا آدم هیچ چیز آنها به هم نمیخورد. سخت دوست شدن آنها با یکدیگر. ولی اگر مداخلهای ما نداشته باشیم آنها میتوانند با یکدیگر دوست شوند.
پژوهشها نشان داده است که کودکان 4 یا 5 ساله زمانی که در مهمانی کنار هم قرار میگیرند و قرار است بازی کنند. سه چهارم زمان را در کنار بزرگترها هستند و یک چهارم دارند با یکدیگر بازی میکنند.
برای همین اختلاف زمان را ما میتوانیم در آن یک چهارم بپوشانیم. اگر ما دانش در مورد ویژگیهای فرزندمان داشته باشیم.
مهمترین قسمت خودمان دارای سلامت روان باشیم و بخواهیم این وضعیت خوب پیش برود.
وگرنه برای کودکان در سن 3 یا 4 سال یا 5 سال مشکلی ایجاد نمیشود در حوزهی ویژگیهای شخصیتی خودشان مگر اینکه یک اختلال وجود داشته باشد.
مثلاً کودکانی که اختلال بیش فعالی دارند شاید به خاطر آن باشد یا بیشازحد آنها بخواهند که حمایتگر باشند.
یک نکتهی دیگر این است که کودکانی که استرس بسیار زیادی دارند.
ممکن است آن را در بازیهای خود نشان دهند و باعث تنش شود.
پرسش مجری: حالا ببینیم که دوستیهای ناباب ممکن است افراد را به کجا سوق دهد؟
اول از همه از پیامکها شروع کنیم و نکاتی که یادداشت کردید و بعد میرویم سراغ رفیق ناباب که میتواند جهت زندگی بچه را تغییر دهد.
دوتا از عزیزان در مورد اینکه پسرشان تنها است و هیچ دوستی ندارد صحبت کردند.
پاسخ دکتر امیرآتشانی: ببینید در سنین جوانی حتی دخترها بیشتر تمایل دارند. که به دوستشان اعتماد کنند، هوای هم را داشته باشند، محبت کنند.
پسرها بیشتر در این اتفاق میافتند که دوست دارند منم منم کنند و قلمرو خود را مشخص کنند. برای همین وقتی که آن فرد گفت که در مجتمع با چند نفر دوست بود. ولی الآن با کسی دوست نیست.
اتفاقی که میافتد این است که او میخواهد قدرت رهبری خود را به دیگری نشان دهد. بقیه هم همین کار را میخواهند انجام دهند.
در نتیجه شرایطی که ایجاد میشود والدین میتوانند این وضعیت را درست کنند. درست است که از نظر عاطفی ما خیلی میتوانیم نزدیک به فرزندمان باشیم. ولی ما همسال فرزندمان نیستیم و جدای از ما قطعاً دوست میخواهد فرزندمان.
الآن دو مشکل ایجاد شده است. فضای مجازی باعث شده است که ما دوستیهای متفاوتی را در فضای مجازی ببینیم. که باعث شده است به هویت و شخصیت فرزندمان شدیداً لطمه بزند.
و حتی منجر به مسائلی مانند اعتیاد خدایی نکرده بشود. چون خانواده فکر میکنند که چیزی نیست بچهی آنها دارد با کامپیوتر بازی میکند. در اتاق خودش است. هیچ نظارتی گاهی ندارند روی این قضیه.
و از آن طرف به دو دلیل بیشتر کودکان و نوجوانان موردنظر سود جویان هستند.
چون، هم تبلیغات روی آنها بیشتر تأثیر میگذارد. چون یک سری آدمهای مصرفگرا میخواهند بار بیاورند.
و هم اینکه از نظر مسائل جنسی راحتتر میتوانند سو استفاده کنند.
ما قبلاً تجربههایی را داشتیم برای روابط اجتماعیمان، و در این تجربهها فرزندانمان خیلی چیزهای زیادی را یاد میگرفتند.
الآن آن تجربهها خیلی کم شده است. و در حال حاضر نقش آموزش بسیار پررنگ است. و ما باید به آموزش توجه ویژهای داشته باشیم.
مثلاً، پیشنهاد به کار غیرمجاز، این کار غیرمجاز میتواند هر چیزی باشد. میتواند بحث اعتیاد باشد. بحث مصرف مواد یا نوشیدن، نوشیدنیهای مضر و غیرمجاز یا حتی رفتاری که ناشایست باشد. در هر صورت یک رویدادی رخ میدهد بین دو دوست.
حالا این رخ داد هرکدام ممکن است مثل دعوت به مصرف یک قرص که میبینیم در جامعه است. اولین چیزی که کودک یا نوجوان ما باید به آن بیندیشد این است که حالا شرایط را برای خود بررسی کند.
چه فکری میکند الآن؟ چه کاری باید انجام دهد؟ حداقل فکر میکند که چه کاری باید انجام دهد. و بعد از آن به سراغ احساساتش میرود که اگر الآن آن را نگیرد، حس خجالت به او دست میدهد. حس ضعف به او دست میدهد. حس میکند که الآن دیگر مرد نشده است. یا برای خانمها حس میکنند که الآن مثلاً بزرگ نشدند.
در یک همچنین شرایطی گام بعدی تغییر فکر است.
باید اول فکرش را تغییر دهد. شاید این فرد دارد دسیسه میکند. شاید یک راه منبع درآمد است برای آن فرد که من را به این وادی بکشاند. یک فکر جدید است تغییر فکر.
و بعد از تغییر فکر برای ما احساس جدیدی ایجاد میشود. دیگر آن فکر وقتی که دست دوستش را پس بزند، دیگر حس ضعف به او دست نمیدهد.
حس بزرگ بودن به او دست میدهد. حس اینکه من قوی هستم، قدرتمند هستم، اعتمادبهنفس من بالا است. چیزی را که دوست ندارم نه میگویم. حتی اگر شک داشته باشم.
پرسش مجری: خانم دکتر آتشانی عزیز، چند تا از شنوندگانمان در این مورد سوال کردهاند. که وقتی میبینیم که فرزندمان به سمت افرادی جذب میشود که ناکارآمد هستند. ممکن است آسیبهای اجتماعی داشته باشند، نابهنجاریهای اجتماعی داشته باشند در رفتار چه کاری باید انجام بدهیم؟
مثلاً فرزند من دوستی در کنار او هست که من میدانم او سیگار میکشد. من نمیدانم الآن چگونه ارتباط فرزندم را با او قطع کنم؟
پاسخ دکتر امیرآتشانی: ببینید هر چه قدر حساسیت در این حوزه بیشتر نشان دهیم. وضعیت بدتر میشود. هر چه قدر بگوییم که دوستت بد است، ارتباط آنها صمیمانهتر میشود. هر چه قدر بگوییم که سیگار کشیدن بد است، وضعیت بدتر میشود.
میگویند وقتی به یک نوجوان میخواهی بگویی که یک کاری را کامل و تمام و کمال انجام دهد، بگو آن کار را نکن.
چون میخواهد رشد استقلال شخصیتی خود را طی میکند. او میخواهد که بزرگ بودن خود را بگوید و مداوم برخلاف آن چیزی که ما میگوییم عمل میکند.
باز برمیگردد به صحبت قبلی. اینجا گفتوگو با نوجوان ببینید من اینجا نمیآیم بگوییم که این دوستت بد است چون سیگار میکشد و ولی میتوانم به او بگویم که بیا در مورد دوستات صحبت بکنیم.
دوستامون چه ویژگیهایی باید داشته باشند که بتوانیم با او دوست شویم. مثلاً هر آدمی رفتار معقول و نامعقول دارد.
بعد یواش یواش خودش فرد فکر میکند به اینکه این دوست دارد چه ضرری به او میزند. یکوقتهایی حساسیت ایجاد کردن خیلی وضعیت را بدتر میکند.
ما از نگاه، سه مدل برای تربیت فرزندمان استفاده میکنیم:
نادیده گرفتن، اخم و نگاه خیره و نگاه نکردن.
مثلاً من با فرزندم صحبت میکنم ولی او را نگاه نمیکنم. آب میخواهد، آب را به او میدهم ولی روی من به آن سمت است.
همین روش تربیتی است. اگر بتوانیم درست از آن استفاده کنیم ولی در کلام خیلی کلمات منفی را نگوییم خیلی بهتر است.
پس این با بیتوجهی فرق میکند. نه اصلاً بیتوجهی نداریم. نادیده گرفتن است. بعضی وقتها یکسری خطاهای کوچک را میشود چشمپوشی کرد. من منظورم چشمپوشی کردن از خطاهای کوچک بود.
دیدگاهتان را بنویسید