ارزیابی آزمون اضطراب وجودی
تغییرات اجتماعی سریع و پایدار موجب میشوند که انسانها نتوانند جایگاه خود را در دنیا تشخیص دهند. امروزه دنیای ما بسیار ناپایدار و نامطمئن شده است.
پژوهشگران معتقدند که انسانها میتوانند، برای اضطراب وجودی، آمادگیهای قبلی داشته باشند، آمادگیهایی که در طول سالها، حتی در طول زندگی، به حالت پنهان باقی میماند و تنها بر اثر استرسهای استثنایی تجلی میکند. او از خانم جوانی نام میبرد که در دورهی دبیرستان پیشرفت بسیار عالی داشت پس از آنکه به دانشگاه بسیار مشهوری راه یابد، متوجه میشود که مثل او دانشجویان با استعداد زیادی وجود دارند و در نتیجه تصوری که از خود داشت یک مرتبه نابود میشود. او دیگر نمیتواند بفهمد که جایگاهش کجاست. مورد دیگر به خانمی مربوط میشود که تا حوالی 35سالگی زندگی بسیار شادی داشت. او به خانوادهی مرفهی تعلق داشت و با مردی از طبقهی خود ازدواج کرده بود که عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. زندگی این خانم بسیار کامل و پایدار بود، تا این که پسر بزرگ خود را در یک تصادف از دست میدهد. شدت افسردگی و ناراحتی او به قدری زیاد میشود که تنها با فقدان پسر توجیه نمیشود بلکه از آسیبپذیری او نیز نشات میگیرد. او متوجه میشود که زندگی به همان صورتی که قبلا تصور میکرد، آسان نیست.
یکی از روان درمانگران بسیار مشهور، به نام سالواتور مدی، از اشخاصی صحبت میکند که برای رنج بردن از اضطراب وجودی آمادگی دارند. بهترین کلمه تبیین این نوع اشخاص، بدون تردید، لا اُبالیگری است. این اشخاص معتقدند که دنیا اصولا بیمعناست و هر چیزی که آنها انجام میدهند، در نفس خود بیارزش یا بیفایده است. ویژگی بارز این اشخاص بیعلاقه بودن و بیتفاوت بودن آنهاست.
ممکن است آنها در دورههای کوتاه مدت افسرده شوند، دورههایی که به همراه پیر شدن کمتر میشوند اما در مجموع احساس میکنند که از نظر هیجانی بیتفاوت شدهاند. آنها نمیتوانند مثل مردم از موقعیتهای عادی زندگی لذت ببرند، مثلا از نگاه کردن به غروب خورشید یا از مشاهدهی بازی کودکان در پارک این افراد نیروی کار کردن ندارند، با این همه، معتقدند که فعالیتهایشان را آزادانه انتخاب نمیکنند که از آن خلاص شوند. دکتر مدی معتقد است که در اجتماع ما تعداد زیادی از اشخاص به همین صورت هستند.
حال این سوال مطرح میشود که اگر در مقیاس اضطراب وجودی نمرهی بالایی به دست آورید یا مطالب بالا در مورد شما مصداق داشته باشد، چه باید بکنید؟
قدر لحظههای زندگی را بدانیم و از آنها به بهترین شیوه لذت ببریم. باید زندگی را زندگی کرد نه اینکه برنامهریزی کرد. اگر من نسبت به اضطراب وجودی بدبین هستم(امیدوارم که بدبین باشم)، به این علت است که این دیدگاه، برخلاف آنچه طرفدارانش میخواهند بقبولانند، نوعی نظام فکری است نه نوعی علم واقعی. به رغم بدبینی، به ارزش مفهوم اضطراب وجودی اعتقاد دارم. میتوان آن را، در افرادی که معنای ظاهری زندگی برای آنها از بین رفته است، یا قهرمان ورزشی که میتواند آسیب وارده را تحمل کند اما کارش را کنار میگذارد، آشکارا تشخیص داد. توانایی انجام دادن کارهای مختلف به طور همزمان، شیوه ی خوبی برای استقرار زندگی نیست همه باید به هر یک از فعالیتهای خود، هر اندازه هم پیش پا افتاده باشد، معنا بدهیم و برای آن ارزش قائل شویم. از کارگری ساده تا کسب تخصص و رسیدن به سطوح بالای قدرت، همه در نفس خود ارزش دارند و بیشتر ما هستیم که باید به آن ها ارزش قائل شویم. حتی در اواخر عمر نیز میتوان، با مشاهده رشد فرزندان، نوهها و پرستاری از یک بیمار، به زندگی معنا داد.