آیا هر وسیلهای که فرزندتان میخواهد، برایش تهیه میکنید؟
زمان مطالعه: 7 دقیقه
پرسش مجری: چه طور میشود که بچهها اینقدر سطح توقعشان بالا میرود؟ چه کسی مقصر است؟ ما؟ جامعه؟ پدربزرگ و مادربزرگها یا دوستان بچهها؟
چه کسی روی خواستههای عجیبوغریب بچهها تأثیر دارد؟
امروز با کمک خانم ساناز مهدوی تبار، روانشناس و مدرس دانشگاه در این رابطه بیشتر صحبت میکنیم.
پرسش مجری: خانم مهدوی تبار ما بچه که بودیم این جمله را زیاد شنیدیم که خیلی از پدرها و مادرها میگویند: اصلاً اینطوری نبود. ما کجا و بچههای الآن کجا. ما اصلاً مگر خواستهی اینجوری داشتیم.
زمانه عوض شده است و بچهها عوض شدند. امکانات تغییر کرده و درخواست بچهها هم تغییرات چشمگیری داشته است. ما همین وضعیت را اگر بخواهیم بپذیریم که همه چیز تغییر کرده است و خلقوخوی و منش بچهها هم تحت تأثیر این تغییرات بوده است، این را میبینیم که در بعضی از خانوادهها نمود بیشتری دارد.
سرفصلهای این مقاله
- بعضی از بچهها توقعات و خواستههایشان از پدر و مادر خیلی عجیب است.
- این اتفاق از دوران هیجان مداری کودک شروع میشود.
- من این جمله را قبول ندارم که بچه است و نمیفهمد.
- بیشتر آسیبهای کودکان ما از ارتباط ناخوشایندی که با والدین خود داشتند، بوده است.
- کودکان ما باید از زمان کودکی تفاوت بین نیاز و خواسته را یاد بگیرند.
- این «نذاشتم آب تو دلش تکون بخوره» چه تأثیری روی آیندهی کودک دارد.
- برای پرورش صحیح فرزندان خود میتوانید از کتابهای زیر استفاده نمایید:
- فرزند بادقت من: راهنمای والدین و مربیان (نسخه pdf)
- باهوش خوشاخلاق (نسخه چاپی)
- باهوش خوشرو (نسخه pdf)
بعضی از بچهها توقعات و خواستههایشان از پدر و مادر خیلی عجیب است.
میخواهیم بدانیم که ریشه در چه چیزی دارد؟ و بعد که ریشهیابی کردیم، حالا ببینیم با این توقعات باید چیکار کنیم؟ چه کسانی هم البته تأثیر داشتند؟
پاسخ خانم مهدوی تبار: ما قطعاً میدانیم که همهی بچههای ما که الآن به نوجوانی و جوانی رسیدند، محصول گذشته هستند و پایههای تربیتی و آموزشی را اصلاً نمیتوانیم منکر شویم.
یعنی اگر فرزند من در سنین کودکی بنا به هیجانات و احساساتی که داشته است، با جیغ و گریه خواستههای خود را مطرح میکرده است. و آن موقع، من والد نمیدانستم که باید چه واکنشی داشته باشم و سعی میکردم تأمینش کنم، بنا به هزار دلیل وقتی که پدر و مادرها در این شرایط قرار میگیرند، دارد. مثلاً دیگران اذیت میشوند یا کودک آسیب میبیند و یا کودکم احساس بدی نسبت به من پیدا میکند. پس من باید خواستهاش را تأمین بکنم.
در چنین شرایطی آرام آرام پایهگذاری این مسئله شده است که فرزند من به این نتیجه رسیده است. که من میتوانم پدر و مادرم را با اصرار و فشار به آنچه که میخواهم برسانم و برایم تهیه کنند. و این ادامه پیدا میکند تا سنین بالا که ما حتی در زمان ازدواج فرزندان هم به این شکل انتخاب کردن را میبینیم. و به نتیجه هم رسیدند.
این اتفاق از دوران هیجان مداری کودک شروع میشود.
پرسش مجری: اگر بخواهیم به این صورت نگاه کنیم، اولین چیزی که در این آیینه میبینیم، تصویر تمام قد خودمان است. که مثلاً منِ مادر بهگونهای فرزندم را تربیت کردم که از همان کودکی که فکر میکردم متوجه نمیشود، الآن باعث شده است که اینگونه زمانی که یک دختر و پسر جوان شده است، با یکی دو روز بد خُلقی به خواستهاش برسد.
پاسخ خانم مهدوی تبار: یک مسئلهای که وجود دارد و مطالعات ثابت کرده است، اینکه در کودکی ما این ذهنیت را داریم که بچه است و نمیفهمد! پس برایش انجام بدهیم که حسرت به دل نشود.
کودکان از بدو تولد، قدرت تفکر ندارند ولی متوجه موقعیت هستند. با حواس پنجگانه با دیدن و شنیدن میتوانند درک کنند که والدینشان چه واکنشی در برابر حالشان دارند. به همین دلیل اسرار دارند و سعی میکنند خواستهی خود را با سماجت به دست بیاورند.
من این جمله را قبول ندارم که بچه است و نمیفهمد.
همیشه هم با والدین که صحبت میکنیم، میگویم این را نگویید. چون هم توهین به فرزندتان است و هم خودتان را گول میزنید.
پایههای شخصیت از همان دوران کودکی و حتی در ۱۶ ماه اول تولد، بخشی از آن ساخته میشود و پایهگذاری میشود و به بالا میرسد.
پرسش مجری: یک نکتهی طلایی در کلام شما بود اینکه حسرت به دل نماند. عقدهای بار نیاید. اینها یک سری توجیهاتی است برای اینکه من همه کاری برای فرزندم میکنم حتی اگر خودم به سختی بیافتم هم انجام میدهم به این دلیل که نمیخواهم حسرتهایی که در دلم است، او هم داشته باشد و عقدهای نباشد.
پاسخ خانم مهدوی تبار: من همیشه میگویم که در بحث تربیت فرزند، ساختار روانی و شخصیتی والدین هم خیلی مهم است. والدینی که شاغل هستند زمان زیادی را نمیتوانند برای فرزند خود بگذارند. والدینی که بیمار و ناتوان هستند و یا برخی از انسانها درگیر احساس گناه هستند در مقابل همهی زندگی خود. پدر و مادر اینگونه افراد در تربیت بچه هم ناخودآگاه مسائلشان هم وجود دارد.
احساس میکنند اگر من این کار را انجام ندهم کودکم دچار آسیبهای روانی میشود ولی اصلاً چنین چیزی نیست. چنین موردی به اثبات نرسیده است که در مقابل نرسیدن به خواستههای مادی، درگیر بیماریهای روانی شده باشند.
بیشتر آسیبهای کودکان ما از ارتباط ناخوشایندی که با والدین خود داشتند، بوده است.
خرید کردن و رسیدن به خواستهها بهانهای برای برقراری ارتباط بوده است. یعنی آن قسمت از مسئله اگر حل شود و والدین بتوانند یک رابطهی همراه با محبت و مهربانی با فرزند خود داشته باشند، آسیبپذیری کودکان از به دست نیاوردن چیزهایی که به خصوص در زمینهی مادیات هستند، به دوراند.
پرسش مجری: اگر بخواهیم بگوییم بچههای این دوره یا والدین این دوره این مدلی هستند و شکل تربیتی ما تغییر کرده است، بخشی برمیگردد به ما پدر و مادرها؟
پاسخ خانم مهدوی تبار: من در مشاورههایم میگویم و والدین میگویند که ما باید مشکلات خودمان را حل کنیم. و واضح میگوییم بله اگر ما مشکلات خودمان را حل کنیم در مسیر تربیت فرزند، کودک آسیب کمتری میخورد. و این خواستههای عجیبوغریب میتواند خستهکننده باشد در یک سنینی و میتواند اصلاً وجود نداشته باشد.
کودکان ما باید از زمان کودکی تفاوت بین نیاز و خواسته را یاد بگیرند.
نیازها: چیزهای واجب زندگی هستند مثل آب، غذا، محبت و عشق.
خواستهها: نیازهای آنی مثل بستنی، شکلات.
اگر فرزندان ما تفاوت این دو را بدانند، والدین میتوانند آن را موکول کنند به آینده. و کودکی که این تفاوتها را نداند و میخواهد توجه والدین را به سمت خودش جلب کند، خواستههای آنی را مطرح میکند و مصرانه روی آن اصرار میکند.
پرسش مجری: خانم مهدوی تبار اصولاً این خواستههای عجیبوغریب چرا در بچهها شکل میگیرد؟
پاسخ خانم مهدوی تبار: دلایل مختلفی دارد. کودکانی که روابط خوبی با والدین خود ندارند، کودکانی که فضای ناامنی در خانواده دارند، کودکانی که کارهای خوب و مثبتشان دیده نمیشود و روی کارهای بد آنها تمرکز شده است. یا کودکانی که به شکل مقایسهای بزرگ شدند، در چنین لحظههای کودکان ما درگیر خواستههای آنی میشوند.
تا 7 سالگی قدرت تفکر نیست ولی کودک میتواند برای دیده شدن و جلب توجه این کار را انجام دهد و چه در 8 سالگی که تفکر شکل میگیرد و کودک میتواند با دلایل منطقی به خواستههایش برسد.
پرسش مجری: من والد سعی میکنم حسرتهایی که من دارم، کودک نداشته باشد. و همه کار برای کودک انجام میدهم و این کودک نوجوان و بعد جوان میشود. و جوانانی را میبینم که توانایی انجام کاری را ندارند. و با پدر و مادرش که صحبت میکنیم، میگویند «من نذاشتم که حتی آب تو دلش تکون بخوره».
این «نذاشتم آب تو دلش تکون بخوره» چه تأثیری روی آیندهی کودک دارد.
بالاخره این عزیز دردونهی من قراره مرد یک زندگی یا خانم یک زندگی باشد و من همیشه نیستم که از او مراقبت کنم.
پاسخ خانم مهدوی تبار: اینکه «آب تو دلش تکون نخوره» نوعی بیتعادلی را در خانواده نشان میدهد. ما باید «نه گفتن» و «نه شنیدن» و «بله شنیدن» برای فرزندانمان متعادل باشد.
کودکی که دائماً بله شنیده باشد و به خواستههایش پاسخ داده شده باشد، در اثر گذر زمان درگیر پرتوقعی میشود و پرتوقعی در سنین بالاتر تبدیل به اختلالات روانی و رفتاری میشود.
وقتی چنین فردی وارد زندگی مشترک میشود که البته خیلی وقتها هم وارد زندگی مشترک نمیشوند. (چون در همان انتخاب کسی هم که میخواهند وارد زندگیشان شود درگیر همین پرتوقعی هم هستند) و اگر وارد زندگی مشترک شوند نسبت به هر چیزی معترض هستند و توان هر مشکلی را ندارند و نمیتوانند یک زندگی را مدیریت کنند و به خاطر همین است که زندگیهای الآن پر از آسیب هست.
پرسش مجری: مهارت صبر کردن را چگونه باید به بچهها آموزش داد؟
پاسخ خانم مهدوی تبار: فرزندان ما میتوانند این مهارت را یاد بگیرند به این صورت که وقتی یک خواستهای دارند مثلاً آب میخواهند، همان لحظه به او بدهیم یا به او بگوییم: صبر کن دستامو بشورم بعد بهت میدم. از چند ثانیه تأخیر برای خواستههایشان شروع کنیم. با افزایش سن، زمان خواستهها را هم بالا ببریم.
پرسش مجری:اگر من در درجهی اقتصادی هستم که میتوانم خواستههای کودکم را برآورده کنم، باید این کار را انجام دهم؟
پاسخ خانم مهدوی تبار: نظر ما این است که هوش اقتصادی کودک را پرورش دهیم. والدینی که در موقعیت مالی خوبی هستند و میتوانند خواستهها را برآورده کنند، میتوانند کودک را در مسیری ببرند که از این داشتههایش در زمان و مکان مناسب استفاده کند.
دیدگاهتان را بنویسید