نظریه اختلال دلبستگی
زمان مطالعه: 1 دقیقه
روانشناسان رشد بر این عقیدهاند که الگوهای دلبستگی که توسط مری اینسورت تعریف شد (ایمین، اجتنابی، دوسوگرا)، الگوهایی انطباقی را نشان میدهند که به نظر میرسد از نوزادان و والدین غیر بیمار به دست آمده است.
بر همین اساس الگوی دلبستگی اجتنابی یک راهکار رفتاری است که در آن کودکان میتوانند رفتار دلبستگی
خود را با نگرشهای والدین خود سازگار نمایند. با استفاده از این روش، آنها میتوانند به رابطه خود با والدین ادامه دهند. اگر چه فاصلهای را بین خود و آنها حفظ میکنند.
به دلیل اینکه تمایل آنها به نزدیک شدن به والد اغلب توسط والد طرد میگردد، آنها یاد میگیرند که چنین
رفتارهایی را بازداری کنند و دیگر نشان ندهند (مثل گریه کردن، صدا زدن، دنبال مادر دویدن و چسبیدن به او هنگام جدایی).
آنها سعی میکنند فاصلهای را با شخص مورد دلبستگی خود حفظ نمایند و به این روش آرام بمانند. دلبستگی نسبت به مادر میتواند ادامه یابد اما کودک فاصلهی خود را حفظ و تمایل خود را برای نزدیکی به او پنهان میکند.
به نظر میرسد این الگوی رفتاری، بهترین روش برای کم کردن استرس ناشی از طرد والدین میباشد. همچنین میتواند والد را برانگیزد تا به سمت کودک برود.
اما نوزادانی که الگوی دلبستهی ناایمن را به صورت افراطی نشان میدهند، دچار اختلالات عاطفی و شناختی میگردند.
بعضی از این نوزادان رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان میدهند و گاهی در نوجوانی دچار حالت پارانویا میشوند. به نظر گریتندن، کودکانی که سبک دلبستگی اجتنابی دارند، فرآیندهای شناختی را برای دفاع در برابر عواطف خود به کار میبرند. در حالیکه فرایندهای عاطفی در کودکان دلبستهی ناایمن-دوسوگرا آنقدر فعال است که توانایی شناختی آنها را کاهش میدهد.
سرفصلهای این مقاله
دیدگاهتان را بنویسید