دلبستگی؛ آسیب شناسی روانی
زمان مطالعه: 1 دقیقه
در ۱۹۷۳ زمانی که بالبی کتاب جدایی، اضطراب و خشم را منتشر کرد، این سوال را مطرح نمود:
آیا ارتباطی بین دلبستگی ناایمن و آسیبشناسی روانی وجود دارد؟
او توانست برای چنین ارتباطی بین گذر هراسی و دلبستگی دوسوگرا قرائنی پیدا کند. او همچنین ارتباطی بین الگوهای دلبستگی ناایمن و انواع هراسهای دوران کودکی پیدا کرد. برای مثال حیوان هراسی و مدرسه هراسی را نیز ناشی از اضطراب جدایی کودک و والد در نظر گرفت.
او با مطالعات بیشتر توانست بین سبک ناایمن و اختلالات رفتاری (مثل رفتار ضداجتماعی) در سنین پیشدبستانی یا دبستان نیز ارتباطی پیدا کند. گرینبرگ این رفتارهای مشکلساز را راهکاری برای برانگیختن فرد مراقبت کننده، تعبیر نمود.
سرفصلهای این مقاله
گلدبرگ نیز بین الگوهای دلبستگی ناایمن آشفته و بیماریهای مزمن ارتباطی را پیدا کرد.
مطالعات نشان دادهاند که کودکانی که در سنین پایین مورد سوءاستفاده یا غفلت قرار گرفتهاند، بیشتر دلبستگیهای ناایمن نشان میدهند. نوزادانی که والدینشان از افسردگی یا اسکیزوفرنی رنج میبرند نیز مورد مطالعه قرار گرفتند و نتایج نشان داد که بیماری والدین یک عامل خطرساز برای رشد دلبستگی نوزادان محسوب میشود.
بین الگوهای دلبستگی نوزادان و تغییر در فرآیندهای فیزیولوژیکی، نظام ایمنی و هورمونی نوزاد نیز ارتباطی مشاهده شده است. بنابراین ممکن است بین الگوهای دلبستگی و بیماریهای روانی-تنی نیز ارتباط وجود داشته باشد.
دلبستگی سبک ناایمن و سبک آشفته آن در نوزادان یا کودکان خردسال با اختلال شخصیت مرزی، گذر هراسی (بعد از یک تجربه سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی)، اقدام به خودکشی در نوجوانی، افسردگی، آسیب پذیری در برابر بیماریهای روانی، اسکیزوفرنی نیز مرتبط است.
دیدگاهتان را بنویسید