پرورش مهارتهای اجرایی در کودکان
سرفصلهای این مقاله
زمان مطالعه: 8 دقیقه
صحبتهای خانم دکتر زهرا امیرآتشانی مدیر موسسه پرورش ذهن فرزام.
مهارتهای اجرایی شامل کنشهای شناختی سطح بالایی هستند که برای جهتدهی و شکلدهی رفتار هدفمند مهم هستند.
از دیدگاه عصب شناختی این اصطلاح مرتبط با شبکه گستردهای از کارکردهای قشر پیشانی مغز هست و شامل تعداد زیادی از فرایندهای شناختی و روانشناختی است.
فرایندها در طول دوره تحول کودک شکل میگیرد و مجموعهای هستند که مدیریت رفتار هدفمند را میسازند.
در هنگام تولد مهارتهای اجرایی به صورت رشد یافته نیستند و امکان استفاده از آنها برای تکالیف مربوط به زندگی امکانپذیر نیست.
گاهی افراد و دانشمندان در این حوزه میگویند پدر و مادرها در سنین کودکی و نوزادی فرزند باید مغز خود را در قسمت مهارتهای اجرایی یا لُب پیشانی را به بچهها قرض بدهند.
شروع کارکردهای اجرایی و تحولاتی که در این کارکردها اتفاق میافتد، از ۵ ماهگی در کودک قابل مشاهده است.
در سنین ۲ تا ۵ سالگی تغییرات بسیار شدید و مهمی در این حوزه داریم. ولی تا حدود ۱۲ سالگی کارکرد فرد نزدیک به بزرگسالان میشود. و مهارتهای اجرایی در فرد تکمیل میشود.
رشد یافتگی این مهارتها به شرایط ژنتیکی و تأثیر محیطی بستگی دارد. قاعدتاً هر چقدر ماههای بیشتری داشته باشد در تکامل این مهارتها موفقتر خواهد بود.
مؤلفههای کلیدی مهارتهای اجرایی در دو دسته کلی قرار دارد:
- مهارتهای اجرایی درگیر تفکر یا شناخت
- مهارتهای اجرایی درگیر در عمل یا رفتار
مهارتهای اجرایی درگیر تفکر میشوند:
- حافظه فعال
- برنامه ریزی
- سازماندهی
- مدیریت زمان
- فراشناخت
مهارتهای اجرایی درگیر رفتار شامل:
- بازداری پاسخ
- کنترل هیجانی
- آغاز کردن کار
- پایداری به سمت هدف
- توجه پایدار
- انعطافپذیری
مهارتهای اجرایی شامل ۱۱ مهارت هستند که یک مرتبه از نظر رشدی دستهبندی میشوند. یعنی ترتیبی که مهارتها در کودک رشد پیدا میکند. و یک مرتبه از نظر عملکردی یعنی چه کمکی میتواند به کودک کند تا کارهایش را انجام دهد.
اما اگر بدانیم این ترتیب چگونه است و مهارت اجرایی را بشناسیم به ما کمک میکند از کودک بر اساس سنش انتظار داشته باشیم. و در نهایت بر روی همان حوزه که انتظار داریم برایش مناسب باشد، کار کنیم.
مثلاً ما نمیآییم وقتمان را بر روی تقویت مهارتی برای کودک ۷ ساله بگذاریم که میدانیم آن مهارت در 11 سالگی در کودک شکل میگیرد.
مهارتهای اجرایی از بدو تولد میتواند رشدش شروع شود تا زمانی که کودک به ۱۲ سالگی برسد.
بازداری پاسخ:
بازداری پاسخ این است که ظرفیت فکر کردن قبل از عمل کردن به وجود میآید.
نوعی ارزیابی و فهمیدن اینکه رفتار چگونه باید باشد در یک موقعیت خاص.
معمولاً بچههای کوچکی که بدون فکر کردن مداوم همه چیز را به هم میریزند و منتظر هستند اتفاقهای جالب بیفتد، آنها بازداری پاسخ را کامل یاد نگرفتهاند.
اما یک نوجوان میتواند داوری کند یک مسابقه را و این فرد کاملاً میتواند فکر کند و صحبت کند. اینجا یعنی بازداری پاسخ شکل گرفته است.
حافظه فعال:
مهارت اجرایی بعدی که خیلی در زندگی و یادگیری ما تأثیرگذار هست، حافظه فعال هست.
حافظه فعال توانایی نگهداری اطلاعات در حافظه است در زمان انجام کارهای پیچیده. یعنی زمانی ما مطالب را در حافظه داریم و یک عملیاتی را بر روی آن انجام میدهیم و بعد از آن استفاده میکنیم.
در این زمان حافظه فعال استفاده شده است و به فعالیت در بر گیرنده توانایی بیرون کشیدن اطلاعات از یادگیری و تجربههای قبلی است و کاربرد آن در موقعیت موجود یا آینده است.
حافظه فعال میتواند دیداری و شنیداری باشد که در بحث حافظه فعال به تنهایی در رابطه با آنها صحبت خواهیم کرد.
کنترل هیجانی:
توانایی مدیریت هیجانها برای رسیدن به اهداف و انجام کارها و یا کنترل موقعیت رفتار هست.
در کنترل هیجانی ما میتوانیم در راستای آن هوش هیجانی فرزند را بالا ببریم. کودکی که دارای مهارت کنترل هیجانی هست، میتواند در زمان کوتاه از ناامیدی خارج بشود.
مثلاً اگر خواستهای داشته باشد و والدین نتوانستند آن را اجرا کنند، او در مرحله اول ناراحت میشود اما بعد از مدتی خود را کنترل میکند و شرایط را درک میکند. کنترل هیجانی میتواند در آینده و مدیریت روابطشان در آینده اثر مثبت داشته باشد.
توجه پایدار:
یکی دیگر از مسائلی است که باید به آن توجه کرد.
ما ۵ دسته توجه داریم که توجه پایدار از مهارتهای اجرایی هست. به معنی توانایی ادامه دادن و توجه به موقعیت یا کار هست.
علی رغم عامل پرتکننده حواس یا خستگی، کودکی که بتواند تا ۵ دقیقه کار را انجام بدهد، توجه دارد. البته منظور از کودک، کودک 2 تا 3 ساله نیست. کودک ۱۰ ساله و نوجوان را منظورمان هست.
آغاز کردن کار:
یکی دیگر از مهارتهای اجرایی این مورد است.
به معنی توانایی شروع پروژهها در کاری و کارهایی که باید انجام بدهد، است. بدون اهمال کاری، به شکل مؤثر و در زمان مناسب.
کودکی که زمان شروع تکالیفش را عقب میاندازد، این فرد مهارت آغاز کردن کار را ندارد و معمولاً افرادی که دقیقه نودی هستند این مهارت در آنها شکل نگرفته است.
پایداری به سمت هدف:
در کنار این مهارت یک مهارت پایداری به سمت هدف داریم.
کودکانی که تکالیفشان را شروع میکنند اما وسط آن بلند میشوند و کار دیگری انجام میدهند. اینها مشکل مهارت پایداری به سمت هدف دارند.
اگر کودکی یا نوجوانی پایداری نسبت به هدفش عالی باشد به راحتی میتواند کارهایش را از ابتدا تا انتها پیش ببرد و بعد به سراغ کار بعدی برود.
برنامهریزی:
برنامهریزی یکی دیگر از مهارتهای اجرایی هست که در سنین نوجوانی شکل میگیرد.
توانایی ایجاد یک برنامه برای رسیدن به توانایی تصمیمگیری برای اینکه تمرکز را بر روی چه برنامهای بگذاریم یا نگذاریم نیز در این زیر گروه قرار میگیرد.
ما انتظار نداریم که بچههای کوچک به این مهارت برسند. ولی حتی زمانی که کودک وسیلهای را میخواهد و بلند میشود راه میرود تا با آن برسد، دارد برنامهریزی میکند تا اینکه به هدفش برسد و این شروع شکلگیری برنامهریزی در کودکان است.
بعدی سازماندهی است.
توانایی ایجاد و استفاده از روشهایی برای استفاده و مراقبت از مسائل، میشود سازماندهی.
کودکی که بتواند با یک یادآوری اسباببازیهایش را سر جایش بگذارد. یا نوجوانی که وسایل ورزشیاش را مرتب میکند در جای خود قرار میدهد دارای مهارت سازماندهی است.
مدیریت زمان:
مهارت بعدی که خیلی مهم است، مدیریت زمان است. ظرفیت تخمین اینکه چقدر زمان لازم دارد تا کارهایش را انجام بدهد و در چه بازههای زمانی میتواند چه کارهایی را انجام بدهد. یا اینکه اهمیت زمان میتواند، مهارت مدیریت زمان را در افراد شکل بدهد.
یک بچه کوچک که تکلیف کوتاه دارد و آن را در محدودهی زمانی تعیین شده انجام میدهد، این فرد مدیریت زمان دارد.
یا نوجوانی که در یک محدوده زمانی مشخص برای خود تکالیف مدرسه را انجام دهد و دقیقاً در همان زمان کار را انجام دهد، این فرد مدیریت زمان دارد.
انعطافپذیری:
انعطافپذیری یکی دیگر از مهارتهای اجرایی است که توانایی بازبینی برنامهها در مواجهه با موانع اطلاعات جدید یا اشتباهات است.
و توانایی کنار آمدن با شرایط حال هست و آیتم بسیار مهمی است. حتی بعضی از افراد، هوش را توانایی انطباق با محیط یعنی انعطافپذیری تعریف کردهاند.
یک آیتم مهم است که کودک میتواند با تغییر در برنامهها با آن منطبق شود. یک نوجوان میتواند برنامه جایگزین را بپذیرد.
یا خیلی عصبی نمیشود و دچار اضطراب نمیشود در شرایطی که نیاز به تغییر وجود دارد.
فراشناخت:
فراشناخت یکی از مهارتهای بسیار سطح بالا هست.
این مهارت به انسان کمک میکند عقب بایستد و به خودش از عقبتر یا بالاتر نگاه کند. فراشناخت به فرد کمک میکند یاد بگیرد چطوری حل مسئله داشته باشد.
یاد بگیرد چطوری خودش را باید ارزیابی بکند و کمک میکند به شناخت بهتر خودش.
مهارتهای بازداری پاسخ، حافظه فعال و کنترل هیجانی اینها همه در ۶ ماه تا ۱۲ ماه اول زندگی شروع میشوند و بعضی دیگر از مهارتها دیرتر رشد آنها شروع میشود.
مثلاً مهارت انعطافپذیری در واکنش کودک به تغییر، ممکن است در بین ۱۲ تا ۱۴ ماهگی ایجاد شود.
یا مهارتهایی مثل آغاز کردن کار، سازماندهی، مدیریت زمان و پایداری به سمت هدف اینها حدوداً در سالهای اولیه ابتدایی و پیشدبستان شروع به شکلگیری میکنند.
و باید در آموزش کودکان به این موارد توجه کافی داشته باشیم.
مهارتهای اجرایی نیاز به رشد دارند و این فرایند رشد باعث میشود افزایش پیدا کنند.
مثلاً برای بچه پیشدبستان انتظار داریم کارهای کوتاه با یک زمان کوتاه حدود ۱۰ دقیقه را بتوانند انجام بدهند.
ولی برای بچههایی که به پایه دوم ابتدایی رسیدهاند، انتظار داریم تکالیفش را در ظرف ۲۰ دقیقه بتوانند انجام بدهند. و این مهارتهایی هست که باید بتواند داشته باشد.
مثل:
- انجام چند دستور و خودیاری داشته باشد.
- تخت خوابش را مرتب کند.
- حتی تصمیمگیری بکند چطور پولهایش را خرج کند.
- مراقب ایمنی خود باشد.
- به قوانین مدرسه و کلاس اهمیت بدهد.
بچههای پایه سوم تا پنجم انتظار داریم که در ۱۵ تا ۳۰ دقیقه تکالیف را انجام بدهند و معلمین عزیز حواسشان باشد و به این نکات توجه کنند.
حداکثر زمانی که برای انجام تکالیف در نظر میگیریم 1 ساعت است. ولی انتظار داریم یک ساعت را فرد بتواند توجهش را جلب کند و کار را انجام بدهد.
یک راه این است که باید تکلیف را بشکنیم و تیکه تیکه ارائه بدهیم تا بچهها بتوانند در بازه ۱۵ تا ۳۰ دقیقهای تکالیف خود را انجام بدهند.
بچههایی که پایه ششم هستند میتوانند 1 ساعت تا 1 ساعت و نیم تکالیف را داشته باشند. و میتوانند برای خود با دقت و تمرکز زیاد تکالیفشان را انجام بدهند. البته اگر در حوزه تقویت تمرکز مشکلی نداشته باشند.
دیدگاهتان را بنویسید