مشکلات عاطفی نوجوانان
زمان مطالعه: 6 دقیقه
پرسش مجری: خانم دکتر با این درگیریهای عاطفی دوران نوجوانی فرزندمان باید چی کار کنیم؟ آیا باید بیتفاوت باشیم یا برایش از قبل برنامهریزی داشته باشیم؟
اصولاً چرا کودکان در دوران نوجوانی به یکباره به جز تغییرات ظاهری که دارند، خُلق خودشان بسیار تغییر میکند. و به سمت مسائل عاطفی قدم برمیدارند و گاهی درگیریهای عاطفی برایشان ایجاد میشود؟
پاسخ دکتر امیرآتشانی: واقعیت این است که ما در دوران نوجوانی میخواهیم از یک دورهی زندگی به دورهی دیگری برویم و این تغییرات هم از نظر جسمانی و روحی باعث یک سری مشکلات در زندگی میشود.
تحقیقاتی که انجام دادند بیانگر این هست که مشکلات نوجوانان ما در حوزه جسمانی، عاطفی، خانوادگی و جنسی وجود دارد.
مشکل عاطفی که امروز ما به آن میپردازیم، 8/5% نوجوانان ما را درگیر میکند. روابط خوبی با فرزندتان داشته باشید تا مشکلات عاطفی کمتر شود.
سرفصلهای این مقاله
- ما چهار دسته خانواده داریم:
- گاهی این ابراز علاقه یک چیز تخیلی هست.
- اگر پدر و مادر هر دو آرام باشند و خانواده پر از عشق باشد، نوجوان ما مشکلی نخواهد داشت.
- اصلاً از نوجوانان عیبجویی نکنیم و مدام انتقاد نکنیم.
- برای پرورش هوش اخلاقی و هوش اجتماعی در فرزندان خود میتوانید از کتابهای زیر استفاده نمایید:
- باهوش خوشاخلاق (نسخه چاپی)
- باهوش خوشاخلاق (نسخه pdf)
- باهوش خوشرو (نسخه چاپی)
- باهوش خوشرو (نسخه pdf)
ما چهار دسته خانواده داریم:
خانوادههایی که پدر تندخو و مستبد باشد و مادر آرام و منطقی باشد.
بالعکس، پدر آرام و مادر تندخو و مستبد باشد.
یا پدر و مادر هر دو تندخو و مستبد باشند.
هر دوی پدر و مادر آرام و مهربان باشند و ارتباط عاطفی برقرار کنند.
در این خانوادههایی که آرام و منطقی هستند، نوجوانان مشکلی ندارند و اگر اینگونه نباشد و سه دستهی اول باشد. در دستهی اول ممکن است چه دختر چه پسر، راه پدر را بروند و تندخو باشند که معمولاً پسرهای خانواده اینگونه میشوند.
نکتهی این قضیه این است که ممکن است پسر خانواده گرایش به مادر پیدا کند. در این وضعیت، رفتارها و خصوصیات زنانگی برایش الگو و سرمشق میشود و احتمال اینکه رفتارهایی ایجاد کند که خانواده فکر کنند رفتارهای دخترانه است و عاطفیتر است، نسبت به آنچه که انتظار دارند و مشکلات عاطفی شکل بگیرد، خیلی زیاد است.
دختران این خانواده مشکلی نخواهند داشت، ولی ذهنشان راجع به مرد یک ذهنیت نادرست میشود و در زندگی بعدی (زناشویی) که خواهند داشت به مشکل برمیخورند.
در خانوادهی بعدی، که پدر آرام و مادر مستبد است. در این خانواده مشکلات عاطفی برای دختران ایجاد میشود نه پسرها. پسرها معمولاً مشکل عاطفی این است که از جنس مخالف بدشان بیاید و نسبت به جنس مخالف بدبین شوند. ولی چون مرد خانواده آرام هست این مشکل در مورد دختر خانواده اتفاق نمیافتد.
در بعضی خانوادهها هم پدر و هم مادر، هر دو مستبد و خشونتگرا هستند و بچههایی که مشکل عاطفی دارند در این خانواده بیشتر قرار میگیرند. چون از طرف خانواده مورد بیمهری قرار میگیرند و درخواست محبت و عاطفه را جای دیگر دنبال هستند و به نزدیکترین فردی که به او از نظر عاطفی نزدیک باشند، ابراز علاقه میکنند.
گاهی این ابراز علاقه یک چیز تخیلی هست.
بعضی وقتها با سنین مختلف مثلاً یک دختر ۱۲ ساله با یک مرد ۳۴ ساله که یکی از اقوام هست با او صحبت میکند و میبیند او خیلی از پدرش خوشاخلاقتر است و در ذهنشان یک عشق و علاقه ایجاد میشود. اینها معمولاً یک الگوی نقش پیدا کردن است نه اینکه فرد بخواهد با او ازدواج کند.
خیلی وقتها این تخیل اینقدر بالا است که یک فرد مشهور میتواند ذهن آنها را درگیر کنند یا اطرافیانی که به آنها نزدیک هستند.
پرسش مجری: این احساسات و تغییرات جسمی و روحی نوجوانان در این دوره، ابتدا باید گفت که به صورت طبیعی اتفاق میافتد؟
پاسخ دکتر امیرآتشانی: باید گفت که این مشکلات معمولاً پیش میآید و هر چه قدر خانواده ارتباط عاطفی بهتری داشته باشند، آن مشکلات کمتر میشود.
اگر پدر و مادر هر دو آرام باشند و خانواده پر از عشق باشد، نوجوان ما مشکلی نخواهد داشت.
ما پنج دسته مشکل برای نوجوان عرض کردیم. که یکی از آنها مشکل عاطفی است و ممکن است که خانوادهی ما این مشکل را نداشته باشند.
مشکلات عاطفی برای خانوادههایی است که پدر یا مادر از نظر ابراز عشق و محبت به فرزند و روابط عاطفی داشتن، ضعف دارند.
اولین چیزی که والدین باید به آن توجه کنند این است که بین احساس و کردار تفاوت قائل باشند. خیلی وقتها والدین با مسخره کردن مشکل را چند برابر میکنند. والدین باید با صبوری آن را حل کنند.
زمانی که میبینید فرزندتان یک رابطهی عاطفی برایش ایجاد شده است، با پرخاشگری و یا خدایی نکرده کتک زدن یا چنین چیزهایی فکر نکنید که یکباره تمام میشود. بهبود آن در درازمدت شکل میگیرد. پس در این قضیه شکیبا باشید.
در چنین شرایطی والدین تظاهر به دانایی بیشازحد نداشته باشند. نوجوانان ما از کسانی که فکر میکنند دانایی زیادی دارند فراری هستند و گوش به حرف آنها نمیدهند.
بهترین راه این است که با نوجوان حرف بزنیم و این صحبت کردن باید زمانی باشد که نوجوان گوش بدهد. اگر من والدی باشم که طوری برخورد کنم که همهی موارد را میدانم و او فقط باید به حرف من گوش بدهد و اصلاً اجازه ندهم که مشکل را با هم حل کنیم، ناخودآگاه مشکل ایجاد میشود.
هر چه قدر بیاحترامی به نوجوان بیشتر باشد، نارضایتی نسبت به خانواده بیشتر میشود و هم احتمال اینکه از نظر عاطفی، آن رابطهی عاطفی اشتباه محکمتر در ذهنش شکل بگیرد، بیشتر است.
اصلاً از نوجوانان عیبجویی نکنیم و مدام انتقاد نکنیم.
یک مقدار هم سعی کنیم حرفای آنها را هم بشنویم. نوجوانمان باید تا حدودی حس آزادی داشته باشد. بچههایی که بیشازحد بسته نگه داشته میشوند و اجازهی فعالیت اجتماعی به آنها داشته نمیشود، آسیب رسیدن به آنها بیشتر است.
باید به نوجوان خود آزادی بدهیم، البته با نظارت و کنترل خودمان.
دیدگاهتان را بنویسید