علت اهمیت هوش هیجانی چیست؟ مراحل پرورش آن چیست؟
زمان مطالعه: 6 دقیقه
سرفصلهای این مقاله
- آگاهی از هیجانات کودک:
- ولی هر وقت دیدید کودک شما ناراحت است و شما دلیل آن را نمیدانید، باید به کل مسیر زندگی کودک
- نگاهی بیندازید.
- کودکان احساسات خود را در قالب بازیهای خود آشکار میکنند.
- هیجانات و فرصتی برای صمیمیت بیشتر با کودک:
- گوش کردن به حرف های کودک و تایید احساسات او:
- نام گذاری بر احساسات کودک:
- مشخص کردن حد و مرز برای رفتارهای کودک و کمک به او برای حل مسائل:
- متن فوق از کتاب باهوش خوش اخلاق انتخاب شده است. برای تهیه این کتاب میتوانید بر روی لینکهای
- زیر کلیک نمایید:
- باهوش خوش اخلاق (نسخه چاپی)
- باهوش خوش اخلاق (نسخه pdf)
- برای پرورش هوش اجتماعی در فرزندان خود میتوانید از کتابها و انیمیشنهای زیر کمک بگیرید:
- باهوش خوش رو (نسخه چاپی)
- باهوش خوش رو (نسخه pdf)
- پرورش کودک با سواد اجتماعی (نسخه pdf)
- انیمیشنهای آموزشی مهارتهای اجتماعی
آگاهی از هیجانات کودک:
اولین گام برای پرورش هوش هیجانی کودک، آگاهی و تایید هیجانات کودک است. والدین باید بدانند که هیجانات و احساسات کودک می تواند متفاوت از هیجانات و احساسات والدین باشد.
(مثال: من سردم است، پس تو برو و کاپشنت را بپوش!!!) گروهی از محققین هلندی با 125 خانواده وقت صرف کرده و با والدین مصاحبه کردند و آن ها را هنگامی که کودکان 6 تا 12 بازی میکردند، مورد مشاهده قرار دادند، روشن شد که یکی از مهم ترین عوامل در پیشبینی کیفیت فرزندپروری آنها، نحوه درک نیازها و علایق کودکانشان و میزان آمادگیشان برای تفکیک دیدگاه خودشان از دیدگاه کودکانشان بود.
کودکان برای هیجانات خود دلایلی دارند که شاید بتوانند آن را بیان کنند و یا شاید قادر به بیان آن نباشند. در درجه اول، گوش دادن صمیمانه به حرفهای کودک کمک می کند تا احساسهای او را دریابیم.
ولی هر وقت دیدید کودک شما ناراحت است و شما دلیل آن را نمیدانید، باید به کل مسیر زندگی کودک
نگاهی بیندازید.
یک کودک 3ساله نمیتواند بگوید: ” مامان متاسفم که به خاطر فشار مهد کودک کمی بدعنق شده ام”.
واتسون مثال زیر را بیان می کند: تصور کنید کودک شما میخواهد برنامهای که از نظر شما مناسب نیست را تماشا کند و همهی آن چیزی که او میتواند در دفاع از تمایل خودش بگوید آن است که «اما همه دوستان من این برنامه را تماشا می کنند!».
شما توان این را دارید که با استفاده از دلایل مختلف، نظر او را زیر سوال ببرید: «خوب شاید دوستان تو بخواهند خودشان را از پشت بام بیندازند پایین …؟» اما شما میدانید آنچه او احتمالاً میخواهد به شما بگوید و نمیتواند آن را بیان کند آن است که: «من می ترسم که از فرهنگ هم سن و سالهای خود دور بیافتم، چون همه آنها چیزی را تجربه میکنند که من نمیتوانم تجربه کنم».
بنابراین به آنچه واقعاً منظور کودک شما است پاسخ دهید و اگر مطمئن نیستید که منظور او چیست، فرضیات خودتان را آزمایش کنید.
واتسون می گوید: «به او کمک کنید نقطه نظراتش را بیان کند» و «یا از دیدگاه او بهترین دلایل ممکن را بگویید»، حتی اگر در نهایت قرار نباشد نظر او اعمال شود.
برای مثال: به دلیل این که طبق نظر شما، برنامه مورد نظر بیش از حد خشن است به خاطر داشته باشید که هدف نهایی شما، به کرسی نشاندن حرفتان نیست. بلکه شما میخواهید کودکتان بفهمد که او مجبور نیست برای آن که جدی گرفته شود، برای شما دلیل بیاورد و همچنین می خواهید به او کمک کنید تا یاد بگیرد که چگونه دلایل خود را به صورت قانع کنندهتری بیان کند.
کودکان احساسات خود را در قالب بازیهای خود آشکار میکنند.
با توجه کردن به بازیهای کودکان، میتوان احساسات آنها را در قبال عروسکشان و اسباب بازیهای مختلف درک کرد. کودکان معمولا احساسات غم و ترس خود را نسبت به موضوعاتی چون مرگ، رها شدن، بیماری و آسیب دیدگی در بازیهای خود اظهار میکنند.
هیجانات و فرصتی برای صمیمیت بیشتر با کودک:
دومین گام پرورش هوش هیجانی کودک، در نظر گرفتن هیجانات ترس، خشم و نفرت در او به عنوان فرصتی برای آموزش نحوه مواجهه با بحرانها و مشکلات زندگی است. تا زمانی که کودک هیجانات منفی را احساس و ابراز نکند، والدین فرصتی برای آموزش خود آرام سازی و مهارتهای کنترل هیجان نخواهند داشت.
از سویی دیگر، کودکان در حین احساسات ناخوشایند، نیاز بیشتری به همدلی والدین خود دارند و این زمانها فرصت مغتنمی برای نزدیک شدن بیشتر والدین و کودک است.
گوش کردن به حرف های کودک و تایید احساسات او:
سومین گام پرورش هوش هیجانی کودک، گوش کردن همدلانه به او است. در این مرحله لازم است علاوه بر گوش کردن دقیق به حرفهای کودک، احساسات او را تایید کنیم و نشان دهیم که احساسات او اهمیت دارد.
برای گوش کردن به حرفهای کودک، کنار او به آرامی بنشینید و تمام توجه خود را به او بدهید و به او نشان دهید که مایلاید وقت خود را برای او اختصاص دهید. در حین گوش دادن، با موبایل خود بازی نکنید و یا یک گوش خود را به اخبار نسپارید.
مثال نادرست:
یگانه: مامانی برای یسنا کادو تولد فرستاد، ولی برای من کادو نفرستاد (با گریه).
پدر: ولی مامانی موقع تولد تو برای تو هم کادو فرستاد. موقع تولدت برای تو هم باز کادو
میفرسته. این که ناراحتی نداره بچه شدی؟
پدر یگانه اگر چه موقعیت را به طور منطقی تشریح میکند، ولی این کار کمکی به کودک نمیکند. زیرا احساس کودک را نادیده میگیرد و پیامی که به کودک میدهد آن است که احساس غم او نادرست است و نباید احساس غم داشته باشد.
مثال درست:
یگانه: مامانی برای یسنا کادو تولد فرستاد، ولی برای من کادو نفرستاد (با گریه).
پدر: میبینم از این که مامانی فقط برای یسنا کادو فرستاده خیلی ناراحت و غمگینی.
من هم جای تو بودم شاید ناراحت میشدم.
نام گذاری بر احساسات کودک:
چهارمین گام پرورش هوش هیجانی کودک، نام گذاری بر احساسات او است. در این مرحله لازم است به کودکان کمک کنیم تا احساسات خود را نام گذاری کنند. نام گذاری کمک میکند تا کودک، احساسات درهم و برهم و گاهی ترسناک خود را در قالب کلمات درآورد. و به این ترتیب، احساس تسلط بیشتری بر احساسات خود داشته باشد.
نام گذاری در عین حال کمک می کند تا کودک بیاموزد که می تواند از طریق کلمات، تمام احساس خود را به والدین و اطرافیان خود منتقل کند و نیازی به قشقرق، گریه و جنگ و دعوا نیست. این مشکلی است که اکثر بزرگسالان با آن دست به گریباناند.
آنها توانایی بیان احساسات خویش را با کلمات نداشته و با خشونت ورزی قصد ابراز ناراحتی خود را دارند.
گاهی نیز افراد در مواقع ناراحتی کاملا ساکت میشوند و نمیتوانند احساسات درونی خویش را ابراز کنند.
هر دو نشان از فقدان پرورش هوش هیجانی کودک در زمان کودکی است. لازم است کودک به غیر از احساسات غم، شادی، خشم، شرم و ترس، با احساسات دیگری که از نظر شدت در بین این احساسات قرار دارد نیز آشنا شود. به طور مثال، احساساتی مانند هیجان زده، عصبی، تحریک پذیر، بی قرار و … .
هر چه تعداد واژگان کودک بیشتر باشد، او بهتر می تواند احساسات خود را شناسایی و درک کند. و به این واسطه، کنترل بیشتری بر آنها نیز خواهد داشت. پژوهشها نشان میدهند نام گذاری عواطف، اثری آرامش بخش بر دستگاه اعصاب دارد. و باعث می شود کودکان سریعتر از موقعیت ناراحت کننده خارج شوند.
بهتر است تا جای ممکن کلمات بیشتری برای احساسات متفاوت در اختیار کودک قرار دهیم تا او بهتر بتواند احساسات گوناگون خود را شناخته و از یکدیگر تفکیک کند. اگر غمگین است، به او کمک کنید تشخیص دهد آیا احساس رنجیدگی، طرد شدگی، خالی بودن، حسادت، ناامیدی و یا…دارد؟ ولی حواستان باشد به کودک چنین احساساتی را القا نکنید.
مشخص کردن حد و مرز برای رفتارهای کودک و کمک به او برای حل مسائل:
آخرین گام پرورش هوش هیجانی کودک از نظر جان گاتمن، تعیین حدود حد و مرز برای رفتار کودک از سوی والدین است. تا به کودک نشان دهد که اگرچه داشتن هر احساسی از جمله خشم، نفرت، حسادت، ترس و… مجاز است، ولی انجام هر رفتاری از سوی والدین پذیرفته شده نیست.
به طور مثال ، وقتی مادر با احساس نفرت کودک از برادرش همدلی میکند و آن را نادرست نمیداند. ولی به او یادآور هم میشود که حق ندارد برادرش را بزند و یا اسباب بازی او را بشکند و سپس والد با همفکری کودک به راه های جایگزینی برای رویارویی با احساسهای منفی فکر میکنند.
مثلا: مادر از کودک سوال میکند که چه کار دیگری به جای زدن برادرت می توانی انجام بدهی. حدود و قوانینی را که برای کودک تعیین می شود، باید روشن باشد و آن را نه یک بار، بلکه چندین بار در طول زمان متذکر شوید.
ضمن آن که باید دلایل قوانین را برای کودک توضیح بدهید به همراه کودک به راه حلهای مختلف حل مسئله بیندیشید، ولی حواستان باشد تا جلوی وسوسه پاسخ دادن یک جانبه ی خودتان را بگیرید و منتظر بمانید تا کودک، خودش راه حلهایش را ارائه کند. در این مرحله بهتر است به همراه کودک به نتایج هر تصمیم بیندیشید.
یگانه: من دلم نمی خواهد با رویا بازی کنم، ولی او همش می خواهد با من بازی کند. من
دوست دارم با بچههای دیگر هم بازی کنم.
پدر: به نظر من خیلی این موضوع کلافه ات کرده. در این باره چه راهی به نظرت می رسه؟
یگانه: شاید باید به رویا بگم الان نمیتونم باهات بازی کنم.
پدر: بله، این یک راهه. خوب فکر کنیم اگر این کار را بکنی چی میشه؟
یگانه: رویا ناراحت میشه.
پدر: خوب راه حل دیگه ای هم به ذهنت می رسه؟
دیدگاهتان را بنویسید