یادگیری طوطی وار (فایل شماره یک)
زمان مطالعه: 7 دقیقه
یکی از راههایی که شما میتوانید علوم شناختی، مقولههایی مثل خویشتنداری، توجه، تمرکز و همچنین خلاقیت را بهتر درک کنید. و در واقع ارتباط با آن برقرار کنید، این است که همیشه یک نگاهی هم به جهان حیوانات داشته باشید.
این نگاه هم آموزنده است هم تأملبرانگیز است و هم جذاب است. یعنی ببینید این موجودات شیرین چه شیرینکاریهایی میکنند، چه تواناییهایی دارند و برعکس چه تواناییهایی ندارند.
پس بیایید کار را با طوطیها شروع کنیم و این مطلبی که تحت عنوان یادگیری طوطیوار داریم. بدانید که یادگیری طوطیوار سمبل یادگیری کور و عین مطلب است، بدون داشتن هرگونه خلاقیت و نوع آوری.
البته این را هم بگوییم که در زمینهی یادگیری طوطیها، خیلی کار شده است. و یکی از حیواناتی هستند که مخاطب زیادی در بین دانشمندان دارند و خیلی دیدگاههای جالبی از طریق اینها کشف شده است.
یک مقالهای است در مورد تأخیر انداختن پاداش که یک طوطی بود به اسم گریفین که پاداشها را تأخیر میانداخت تا یک پاداش بهتر را به دست بیاورد.
سرفصلهای این مقاله
- یک طوطی خاکستری یا همان کاسکوها که خیلی روی اینها کار میشود.
- چون کاسکوها خیلی خوب میتوانند تکرار و تمرین کنند و در واقع مطالبی را که میشنوند، تکرار کنند.
- این را هم شاید شما بگویید کاری ندارد و خیلی از کودکان هم این کار را انجام میدهند.
- برای پرورش انواع هوش در کودکان خود میتوانید مجموعه پرورش ذهن را خریداری نمایید:
- مجموعه پرورش ذهن کودک (هفت جلدی) [نسخه چاپی]
- مجموعه پرورش ذهن کودک (هفت جلدی) [نسخه pdf]
یک طوطی خاکستری یا همان کاسکوها که خیلی روی اینها کار میشود.
یکی از نویسندگان این مقاله، که خانم ایرن ماکسین پپربرگ بود، که در اصل صاحب گیریفین بود، که کارهای زیادی را در زمینهی خلاقیت و نوآوری انجام داده است.
اول راجع به این خانم توضیح بدهیم. ایشان در اصل از دانشگاه ام آی تی تحصیلات شیمی را دنبال میکنند و بعد به دانشگاه هاروارد میروند و دکتری شیمی میشوند.
ولی جالب است که میگویند سال 1976 یعنی بعد از اینکه مدرکشان را از هاروارد میگیرند. ناگهان میگویند که «برنامهی تلویزیونی میبینم که داشتند محققین با شامپانزهها در مورد زبان کار میکردند و سعی میکردند که زبان شامپانزهها را کشف کنند. به طرز عجیبی علاقهمند شدم و افتادم به تحقیق و مطالعه در مورد رفتار حیوانات.»
دکتری شیمی را میگیرند ولی در آن حوزه فعالیت انجام نمیدهند و روی میآورند به مطالعه در مورد حیوانات.
او سه تا طوطی داشته است که خیلی از کارهای خود را روی آنها انجام داده است که یکی از آنها «گیریفن» بوده است. طوطی دیگری بوده به نام «آرتور» و معروفترین طوطی او، طوطی بوده به نام «الکس».
«الکس» را در سال 1977 در واقع از یک مغازه به صورت تصادفی میخرد و آن زمان «الکس» 1 سال داشته است. با «الکس» کار میکند و «الکس» حدود 100 لغت یاد میگیرد. و تا اینجا یک یادگیری طوطیوار است و چیز خاصی نیست.
چون کاسکوها خیلی خوب میتوانند تکرار و تمرین کنند و در واقع مطالبی را که میشنوند، تکرار کنند.
نکتهای که خیلی بحثانگیز میشود و «الکس» را به یکی از پیشقراولهای نوآوری و شناخت در حیوانات معروف میکند، اتفاقهایی است که در جریان آموزشهای او در سالهای بعد اتفاق میافتد.
مثلاً به «الکس» یاد داده بودند کلید و کلیدهای فلزی را به او نشان داده بودند. اتفاق خیلی عجیبی که افتاد، «الکس» وقتی که کلید پلاستیکی هم دید، به آن هم گفت کلید!
یا کلیدهای نقرهای نشان دادند و وقتی او کلید با رنگ دیگری را هم دید، گفت کلید!
این مورد یکی از جهشهای شناختی در موجوداتی است که صاحب هوش هستند. به نام transfer یا انتقال و این انتقالی که ما در روانکاوی و روان درمانی داریم فرق میکند و فقط ترجمه آن یکی است. یعنی اینکه بتواند نام و مشخصات را به گونه یا جنس دیگر انتقال دهد.
او همواره کلیدهای فلزی یا کلیدهای رنگ نقرهای دیده بوده. ولی وقتی که کلید جدید یا پلاستیکی میبیند، متوجه میشود که این هم کلید است. و به آن هم همان اصطلاح را اطلاق میکند و این یک جهش مهم است.
یعنی اینکه حیوان توانسته است گروه سازی و دستهسازی کند. و اعضای این گروهها را با وجود اینکه قبلاً ندیده است، به خاطر شباهتهای صوری که با دسته دارد، از همان دسته طلقی کند و همان اسم را روی آن بگذارد.
به همین صورت کار او پیش میرود و از این خلاقیتها زیاد انجام میدهد. مثلاً به او ذرت میدادند و لغت ذرت را بلد بوده و لغت سنگ را هم بلد بوده است. سنگهایی که در بیابان است.
ولی یک روز یک ذرتی را میبیند از همان ذرتهایی که نمیشود خورد و عین سنگ است و هر کاری میکند، نمیتواند آن را بشکند و آنجا هست که یک لغت خلق میکند به نام «Rock com» یا ذرت سنگی!
یعنی میآید سِفتی سنگ را میگیرد و آن را به ذرت اطلاق میکند و یک لغت جدید میسازد. و این کار را با بادام و خوراکیهای دیگری که به او میدادند هم انجام میدهد.
به او بادام برزیلی دادند و بسیار سفت است و تلاش میکند آن را بشکند و نمیتواند و به آن میگوید «Rock nut».
این را هم شاید شما بگویید کاری ندارد و خیلی از کودکان هم این کار را انجام میدهند.
نباید شما فراموش کنید که مغز انسان 175 برابر مغز طوطی است و این یک جهش بسیار بزرگ بوده است که یک لغت را خلق کرده است. سِفتی سنگ را میگیرد و به بادام اطلاق میکند. اینکه شما بتوانید یک صفت را از یک لغت بگیرید، این شروع نوآوری است.
یکی دیگر از شیرینکاریهایی که انجام داده است، این بوده که کلمهی موز و گیلاس را بلد بوده است. وقتی به او سیب میدهند و میخواهند کلمه سیب را به او آموزش دهند، میآید اول کلمه موز و انتهای کلمه گیلاس را با هم تلفیق میکند و کلمه «ban_err_eee» را میگوید. از این شیرینکاریها زیاد انجام داده است.
کم کم کارهای جالبتری انجام میدهد و جملههای کوتاه میگوید. مثلاً میگوید «Wanna nut» یعنی بادام میخوام.
«Go chair» میخوام برم روی صندلی.
«Go shoulder» میخوام برم روی شانه.
بعداً متوجه شدند که مثلاً کلمهی «Nail» که بلند است، اول صبح قبل از شروع جلسات آموزشی میآید واجهای کلمه را قاطی میکند و کلمات جدید میسازد.
خانم پپربرگ میگوید که «الکس» با طوطیهای دیگر تفاوتی ندارد و ما آمدیم تلفیقها و خلاقیتها را تشویق کردیم .مثلاً با دادن بادام، دست کشیدیم روی سر حیوان که حیوان بازخورد مثبت به دست بیاورد.
به این نتیجه رسیدند که خلاقیت را میتوان تشویق کرد و این منجر به قدمهای بعدی میشود.
به تدریج به «الکس» یاد میدهند که خالق باشد. با تشویق خلاقیت و شاید این کشف مهمی باشد که به علوم شناختی دادند.
خلاقیت میتواند پدیدهای اکتسابی و وابسته به انگیزه باشد. یعنی اگر شما حس کنید که از خلاقیت نتیجه میگیرید و پاسخ مثبت میگیرید، کم کم ذهنت به سمت خلاقیت میرود.
یک انتقاد جدی به این قضیه وارد است. زمانی که او کارش را شروع کرد، خیلی از متخصصین علوم شناختی به این تأکید داشتند. که «این چیزهایی که صاحبان این حیوانات ادعا میکنند که نوآوری طوطی است. در اصل آموزش و یادگیری با مکانیزم شرطی شدن ساده است و هیچگونه خلاقیتی در حیوان وجود ندارد.»
ادامه این مطلب را در یادگیری طوطی وار (فایل شماره دو) بخوانید.
دیدگاهتان را بنویسید