مسئله ۳۰ میلیون کلمه (فایل شماره یک)
زمان مطالعه: 6 دقیقه
سرفصلهای این مقاله
- همبستگی توانایی کلامی کودک
- عاملی که خیلی با مسئله توانایی کلامی کودک ارتباط دارد، مسئلهی خویشتنداری است.
- آنها متوجه شدند که اگر گروهها را به سه دسته تقسیم کنند، میزان تحصیلات افراد و اینکه در کدام گروه
- درآمدی قرار بگیرند، رابطهی تنگاتنگی با هم دارد:
- برای خواندن مقاله «اختلالات یادگیری» به لینک زیر مراجعه نمایید:
- این پژوهش چند ایراد هم داشت:
- گفتگوی مادر_فرزند:
- رفتار والدین:
- تعداد لغات:
- توجه:
- سطح تحصیلات و میزان درآمد:
- تنوع:
- حراف بودن و کم حرف بودن:
- برای پرورش انواع هوش در کودکان خود میتوانید مجموعه پرورش ذهن را خریداری نمایید:
- مجموعه پرورش ذهن کودک (هفت جلدی) [نسخه چاپی]
- مجموعه پرورش ذهن کودک (هفت جلدی) [نسخه pdf]
همبستگی توانایی کلامی کودک
کودکان در 3 تا 5 سالگی یک سری تواناییهای کلامی دارند. بعضی از کودکان بهتر صحبت میکنند و ذخایر لغات بهتری دارند و میتوانند کلام را بهتر به کار ببرند. و بعضی از کودکان از این بابت عقبتر هستند.
یافتهها به این اشاره دارد که توانایی کلامی کودکان به موفقیتش در دبستان ارتباط دارد. کودکانی که در 4 سالگی بهتر صحبت میکنند، در دبستان نمرات بهتری به دست میآورند. حتی این اثر تا تحصیلات عالی هم باقی میماند.
یعنی از روی خزانهی لغات کودک در 4 سالگی میتوان حدس زد که در دانشگاه چگونه عمل میکند. ارتباطی دارد با سلامت جسمی و ابتلای کودک به بیماریهای بدنی و همچنین با درآمد او هنگام بزرگسالی.
عاملی که خیلی با مسئله توانایی کلامی کودک ارتباط دارد، مسئلهی خویشتنداری است.
خویشتنداری ارتباط عجیبی با سلامت بدنی و طول عمر دارد. انسانهایی که میتوانند خود را بهتر کنترل کنند، انسانهایی که میتوانند سبک زندگی سالمی داشته باشند، میتوانند بیشتر عمر کنند، با استرس بهتر کنار میآیند و تغذیهی سالمتری دارند. کودکی که از لحاظ کلامی جلو است، خویشتنداریش هم زودتر اتفاق میآیند.
اصطلاح ۳۰ میلیون کلمه از کجا میآید و به چه پژوهشی برمیگردد؟
پژوهشی است در سال ۱۹۹۵ در غالب کتاب meaningful difference نوشتهی Betty hart و Todd R. Risley تفاوتهای معنادار. نتایج این پژوهش ۲۵ سال است که مورد بحث و بررسی قرار گرفته است و مقالات زیادی در تائید و رد آن ارائه شده است.
پژوهش در دههی ۸۰ میلادی انجام شده است که ۴۲ خانواده در کانزاس آمریکا را مورد بررسی قرار داده است و 10 سال این پژوهش ادامه داشته است وسرانجام اواسط ده ۹۰ چاپ شده است.
این ۴۲ خانواده را پژوهشگران به خانههای آنها میروند و از 1 سالگی تا 3 سالگی، ماهیانه به خانهی آنها میرفتند و مکالمهی والدین با کودک و آنچه که در خانواده اتفاق میافتاده را ثبت کردند. این ۴۲ خانواده را به گروههای اقتصادی و تحصیلی تقسیم کرده بودند.
آنها متوجه شدند که اگر گروهها را به سه دسته تقسیم کنند، میزان تحصیلات افراد و اینکه در کدام گروه
درآمدی قرار بگیرند، رابطهی تنگاتنگی با هم دارد:
گروه اول وابسته به بهزیستی بودند و شغلی نداشتند.
گروه دوم گروهی هستند که طبقهی یقه آبی را تشکیل میدهند که گروه کارگر میشوند.
گروه سوم گروهی بودند که تحصیلات عالی داشتند.
گاهی به چهار گروه تقسیم میشوند که میشود گروه متوسط که با یقه آبی تلفیق میشوند.
در طبقهای که وابسته به بهزیستی است، وقتی کودک 4 ساله میشود، والدین او مخصوصاً مادر، ۱۳ میلیون کلمه با او صحبت کردند و اگر کودک در خانوادهی حرفهای باشد، با کودک ۴۵ میلیون کلمه صحبت کردهاند.
تفاوت اینها حدود ۳۰ میلیون کلمه است و این اصطلاح از اینجا به دست آمده است.
طبقات محروم و آنهایی که تحصیلات کمتری دارند، وقتی با کودک خود صحبت میکنند، ۳۰ میلیون لغت در مقایسه با گروه مرفه، کوتاهتر صحبت کردند.
گروه حرفهای که کلمات بیشتری صحبت کردند، توانایی کلامی بالاتری دارند. و این موضوع انقدر تأثیر داشت که کلینتونها به خانوادههای فقیر توصیه کردند که بیشتر با کودکان خود صحبت کنند. شاید این کار بتواند چرخهی محرومیت و شکاف را توضیح دهد.
در همان 2 یا 3 سالگی کودکان مرفه نسبت به کودکان خانوادههای ضعیف، جلو میافتند و این شکاف بزرگتر میشود و خود را در بزرگسالی و درآمد خود را نشان میدهد.
برای خواندن مقاله «اختلالات یادگیری» به لینک زیر مراجعه نمایید:
این پژوهش چند ایراد هم داشت:
اینکه نویسندگان دقیق مشخص نکردند که وقتی شما میگویید 30 میلیون کلمه، کلماتی است که مادر گفته یا والدین گفتهاند. و گاهی این طبقات را با هم مخلوط کرده و 3 طبقه یا 4 طبقه میشود.
انتقاداتی که به این نگرش وارد میشود، عبارت است از:
-
گفتگوی مادر_فرزند:
گفتگوی مادر_فرزند یا والد با فرزند را بررسی کردند و این تنها نوع با ارزش کلام در خانواده و رشد کودک نیست. هنگامی که دیگران با هم صحبت میکنند یا تلویزیون دارد برنامه پخش میکند، مهمانی شلوغی است که آیا این تأثیری بر رشد کودک ندارد و این موارد در مقاله بررسی نشده است.
-
رفتار والدین:
مورد بعدی این است که پژوهشگران در ثبت وقایع حضور داشتند و ممکن است رفتار والدین را متأثر کردهاند و مخصوصاً در طبقات پایین و مرفهها کمتر حساس بودند.
-
تعداد لغات:
فقط به تعداد لغات بسنده شده است در حالی که تنوع لغات، آموزش دستور زبان و انواع مکالمه مهم است.
-
توجه:
در گفتگوی مادر_ و فرزند توجه اهمیت زیادی دارد، در حالی که یادگیری بدون توجه هم ممکن است. فکر کنم همهی شما این تجربهی زیبا را داشتهاید که کودک 2 ساله به شما خیره شده است و با دقت دارد به صحبتهای شما گوش میدهد. و در این یک عنصر توجه متقابل است.
برخی میگویند توجه زیاد مهم نیست و ممکن است کودک در حال بازی باشد و به مکالمهی مادر و پدر گوش دهد که در این مقاله به آن اشاره نشده است.
-
سطح تحصیلات و میزان درآمد:
سطح تحصیلات و میزان درآمد خانواده از نظر تأثیرگذاری دو عنصر مجزا هستند. ولی اکثر جاها آنها را یکی میکنند. و در این مقاله در برخی قسمتها براساس تحصیلات و در برخی براساس درآمد تقسیم کرده است و به این نتیجه رسیدند که فرقی ندارد.
-
تنوع:
تنوع در این گروهها خیلی زیاد است. چه بسا مادرانی که تحصیلات و درآمد بالایی نداشتند ولی ساعتها وقت میگذاشتند و با کودک خود صحبت میکردند.
-
حراف بودن و کم حرف بودن:
در برخی خانوادهها، مادران حرافی داریم که با کودک خود صحبت میکنند، خاطره تعریف میکنند و داستان میگویند و بر عکس خانوادههای تحصیل کردهای که عاقل و حرفهای بودند، ولی کمتر صحبت میکردند. این را ما باید میانگین در نظر بگیریم نه اینکه همیشه اینگونه است.
منبع مقاله: این متن نوشتهای از سخنرانی دکتر آذرخش مکری، روانپزشک و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران است.
ادامه این مطلب را در مسئله ۳۰ میلیون کلمه (فایل شماره دو) بخوانید.
دیدگاهتان را بنویسید