عوامل موثر بر خلاقیت (فایل شماره 1)
زمان مطالعه: 5 دقیقه
عوامل موثر بر خلاقیت شامل:
عوامل درونی یا فردی عوامل بیرونی یا محیطی
منظور از عوامل درونی، آن دسته از عواملی است که از ویژگیهای فردی و شخصیتی سرچشمه میگیرد. مانند: هوش، ساختار شخصیتی فرد، وراثت، خود پندارهی مثبت یا منفی، تواناییهای شناختی و مهارتهای حرکتی.
عوامل بیرونی، مربوط به موقعیتهای فرد در ارتباط با دیگران و محیط است و شامل: خانواده، تعلیم، تربیت، فضا و ساختار آموزشی، و عوامل اجتماعی و اقتصادی میباشد.
برای اینکه نقش این عوامل را بهتر بشناسیم در اینجا به طور مفصل به آنها میپردازیم.
سرفصلهای این مقاله
- هوش و خلاقیت
- توان ماشین مانند توانایی هوش برای فرد است.
- ویژگیهای شخصیتی
- خلاقیت و هیجان
- آیا در این صورت، بازده فردی و اجتماعی ما افزایش نمییافت؟
- با جمع بندی مطالب گذشته به اینجا می رسیم که ما برای خلاقیت، نیاز به یک (سطح مطلوب هیجانی) داریم.
- کتابهای انتشارات فرزام برای پرورش فرزندانی توانمند و باهوش:
- مجموعه پرورش ذهن کودک(هفت جلدی)[نسخه چاپی]
- ۱۵گام تا تمرکز کودکان بر اساس نظریههای فرآیندی (۳ تا ۷ سال)
- راهکارهای افزایش دقت و تمرکز (8 تا 12 سال)(نسخه pdf)
- راهکارهای ایجاد تفکر منطقی در کودک (نسخه pdf)
- باهوش خوش اخلاق (نسخه pdf)
هوش و خلاقیت
در مورد رابطه هوش و خلاقیت، مطالعات زیادی انجام گرفته است. هوش، خصوصیتی است که با آزمونهای هوش سنجیده میشود. و به توانایی فرد برای شناخت، ادراک، حافظه و ارزیابی و قضاوت گفته میشود.
در برخی از کتابهای روانشناسی، هوش توانایی سازگاری با محیط تعریف میشود.
رابطهی هوش و خلاقیت مانند رابطه ماشین و راننده است. یک رانندهی ناتوان ممکن است ماشینی با توان بالا را به شیوهی بدی براند و از همهی توان آن استفاده نکند.
توان ماشین مانند توانایی هوش برای فرد است.
این مهارت راننده است که بر چگونگی به کارگیری توانایی ماشین تصمیم میگیرد و مهارت تفکر است که چگونگی کاربرد هوش را مشخص میکند.
بنابراین، هوش و خلاقیت با هم ارتباط دارند ولی حدود این رابطه متغیر است یعنی لزوماً فردی با هوش بالا را نمیتوان فردی خلاق دانست. از طرفی اگر مهارت راننده در مثال بالا زیاد باشد میتواند از حداقل توان ماشین، حداکثر استفاده را ببرد. با این استدلال است که میگوییم در همه افراد درجاتی از خلاقیت وجود دارد و باید آن را پرورش داد.
مطالعات نشان داده است به تناسبی که هوش افراد بالاتر میرود، خلاقیت آنها نیز زیادتر میشود، اما افزایش هوش به میزان معینی که میرسد لزوماً بعد از آن خلاقیت افزایش پیدا نمیکند. و بعد از آن خلاقیت در صورتی افزایش مییابد که عوامل دیگر مانند محیط خلاق و تربیت مناسب و با سایر عوامل وجود داشته باشد.
بنابراین میتوان نتیجهگیری کرد که برای خلاق بودن برخورداری از میزانی از هوش لازم است، ولی این بدان معنا نیست که همه ی افراد باهوش، خلاق نیز هستند.
اصطلاح دیگری که معمولاً به کار میرود و گاه مترادف با هوش در نظر گرفته میشود (استعداد) است.
استعداد، در حقیقت قسمتی از هوش فرد است که ما از آن با عنوان (هوش خاص) نام میبریم و آن، توانایی ذهنی خاص در یک زمینه مشخص مانند ریاضیات، زبان خارجی، موسیقی یا علوم است. و به عنوان یک عامل در رابطه با دانایی با مهارتهای مربوط به موضوع طبقهبندی میشود.
ویژگیهای شخصیتی
محققان، تحقیقات زیادی در مورد خصوصیات شخصیتی افراد انجام دادهاند تا رابطه این خصوصیات را با خلاقیت به دست آورند.
برخی از این مطالعات بر روی افراد خلاق که در یک زمینه سرآمد بودهاند انجام شده. و برخی نیز در میان کسانی انجام شده است که هنوز کار خلاقی بروز نداده بودند. ولی بعداً مشخص شد که دارا بودن این ویژگیهای شخصیتی، زمینه لازم را برای خلاقیت در زمینهای، در آنها فراهم کرده است.
بعضی دیدگاههای افراطی معتقدند خلاقیت تنها در انحصار عدهی خاصی است که این خصوصیات را دارا هستند. برخی از این خصوصیات شخصیتی که برای افراد خلاق قائل هستند، عبارتاند از:
1- خود نظمی در کار
2- پشتکار در مواجهه با شکست
3- تمایل برای پذیرفتن خطر و ریسک کردن
4- تحمل ابهام و گرایش به امور پیچیده
5- استقلال
6- اعتماد به نفس
7- علاقهمندی و لذت بردن از تجربه و آزمایش
8- احساس امنیت
9- حساسیت مثبت و خودپنداره مثبت
10- کنجکاوی زیاد
11- کنترل خود
12- شجاعت فردی
13- قدرت تجسم بالا
البته موارد دیگری نیز میتوان بر فهرست بالا افزود اما موارد ذکر شده، شاخص ترین آنها هستند.
نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که آیا این خصوصیات به صورت ذاتی در افراد وجود دارند و آیا بعضی از این صفات قابل تحصیل نیست؟
و اگر این ویژگیها به طور ذاتی در افراد وجود نداشته باشد میتوان آنها را پرورش داد؟
خلاقیت و هیجان
رایانهها، دستگاههای شناختی محضی هستند که با افزایش مدارها و نرم افزارهایی که جریان اطلاعات را به نحوی خاص هدایت میکنند، میتوان توان پردازش و سرعت آنها را افزایش داد.
برخی از رایانههای جدید که بر مبنای سیستم عصبی ساخته شدهاند، حتی توانایی کسب تجربه نیز دارند. ولی رایانهها دستخوش هیجانات نیستند. هیچ گاه یک رایانه از گرمای هوا کلافه نمیشود که بگوید حوصله کار کردن ندارم، پایش درد نمیکند که تمرکزش مختل شود و با بوی اقاقیا حواسش پرت نمیشود.
ما انسانها، دستگاههای بسیار پیچیدهتر و عجیبتری هستیم که نه تنها توانایی فکر کردن، آموختن و خلاقیت داریم بلکه عمیقاً تحت تاثیر هیجانات هستیم. میتوانیم بگوییم که ما رایانههایی احساساتی هستیم.
بنابراین، برای بهرهوری از این رایانه احساساتی داشتن مدارهایی سالم و ورود اطلاعات کافی به آن کافی نیست، بلکه باید بتوانیم هیجان و احساس مناسب برایش فراهم کنیم تا عملکردی مطلوب داشته باشد.
هر یک از ما زمانهایی را تجربه کردهایم که در اثر اضطراب یا هیجان بیش از حد دچار فراموشی شده یا ابتکار عمل خود را از دست دادهایم. و بعد زمانی که در شرایط آرامتری قرار گرفتهایم به خود گفتهایم: “آه! میتوانستم چنین کنم”.
هیجانات میتوانند فرایندهای شناختی نظیر، یادآوری، ادراک، تفکر و خلاقیت را مختل کنند و درست مانند پارازیتهای رادیویی باعث شوند پیامهایی که مغز دریافت یا ارسال میکند، نامفهوم باشند.
با توجه به اختلالاتی که هیجانات در سیستم شناختی ما ایجاد میکنند، گاه فکر میکنیم آیا بهتر نبود ما هم مانند روباتها احساسات نداشتیم تا محاسباتمان در طوفانهای هیجانی آشفته نمیشد؟
آیا بهتر نبود که دستگاههای شناسنده محضی بودیم که نه سردی و گرمی، نه نگرانی آینده و نه دغدغه گذشته، در کارمان اختلالی ایجاد نمیکرد؟
آیا در این صورت، بازده فردی و اجتماعی ما افزایش نمییافت؟
در اینجا باید جنبه مثبت تاثیر هیجانات بر عملکرد ذهن و به ویژه بر خلاقیت را بازگو کنیم و آن اینکه سطح پایین هیجان و بر انگیختگی نیز باعث افت خلاقیت میشود.
چرا که اگر فرد هیچ هیجان و تنشی نداشته باشد دچار (اضطرارب خلاق) نمیشود و ضرورتی برا ی تغییر شرایط موجودش نمییابد.
پس یک محیط کاملاً آرام و بدون هیچ عامل تنش زا به شکلی که همه چیز موافق میل فرد باشد، محیط ایده آل برای خلاقیت نیست. و درست به همین دلیل، ماشینی که هیچ احساسی ندارد، ضرورتی برای خلاقیت نمییابد.
آنچه موجب کاهش خلاقیت و همچنین دیگر فعالیتهای شناختی نظیر ادراک و تفکر میشود، نه خود هیجان، بلکه هیجان بیش از حد است. اشاره به این نکته ضروری است که پاسخ ما به عوامل تنش زاست که تعیین میکند در شرایط سخت درمانده و ناتوان شویم یا توانمند و خلاق.
با جمع بندی مطالب گذشته به اینجا می رسیم که ما برای خلاقیت، نیاز به یک (سطح مطلوب هیجانی) داریم.
اگر بیش از آن شود، اضطراب باعث کاهش میزان توجه، افت ادراکی و حالت درماندگی و در واقع افت خلاقیت میشود و اگر این هیجان از این حد کاهش یابد. به تدریج فرد دچار فقدان انگیزه، کم تحرکی و نتیجتاً باز هم دچار افت خلاقیت میشود.
در شرایط کاهش انگیزه، هیجان خود را افزایش دهیم و در شرایط اضطراب، خود را آرام نماییم.
ولی آیا چنین امری امکان پذیر است؟
ادامه این مطلب را در عوامل موثر بر خلاقیت (فایل شماره 2) بخوانید.
دیدگاهتان را بنویسید