ذهنیت یا طرز فکر رشد -growth mindest- (فایل شماره دو)
زمان مطالعه: 5 دقیقه
این مطلب ادامه ذهنیت یا طرز فکر رشد -growth mindest- (فایل شماره یک) است.
اما بیشتر کارهای او متکی به پژوهشهای شخصی بود که در چند کلاس و گروه محدود بود. ولی مقالهای که به شما ارائه دادیم تعداد بسیار زیادی نویسنده دارد. و در قسمت کمککنندگان (آنهایی که هزینه این مقاله را تأمین کردهاند) به خانواده بزوس نگاه کنید. تا بنیاد ملی آمریکا تا سلامت ملی آمریکا و بسیاری از نهادهای دیگر پول دادند که یک طرح بسیار بزرگ علمی ارائه کردند. که آن ادعای کارل دوک که در سطح ملی ادعا کرد، قابل اثبات هست یا نه.
خلاصه کلام ذهنیت روشن این است که «مغز مانند یک عضله است و با تجارب جدی یادگیری، قویتر و باهوشتر میشود و این ادعایی است که در پشت ذهنیت رشد قرار دارد.»
وقتی که به هیکل افراد برخورد میکنید و یا اینکه میبینید که عضلانی یا اینکه خیلی توانمند است. چه چیزی به ذهنتان میآید؟ اولین چیزی که به ذهنتان میآید این نیست که او اینگونه به دنیا آمده است. یا خوش به حالش.
بعضیها میگویند که چه ژن مؤثر است. ولی اکثریت چیزی که در ذهن شما میآید وقتی که یک هیکل ورزشی و بسیار مناسب میبینید. این است که «چقدر زحمت کشیده است.» میدونی چیه؟ این روزی 3 ساعت باشگاه میره؛ میدونی چیه؟ اینکه پنج ساله که باشگاه رفته.
و ذهنیتان در برخورد با فیزیک انسانها این است که این محصول تلاش، تجربه و همچنین به کار بردن تکنیکهای خوب است.
ولی کارل دوک متوجه شده بود که وقتی شما با افراد بسیار با هوش جامعه و افرادی که صاحب اثر و کشفیات (چه آثار هنری چه آثار علمی) هستند، برخورد میکنید. خیلی از مردم این ذهنیت عضله محور به ذهنشان نمیآید که این ۲۰ سال یا 30 سال در یک حوزه زحمت کشیده است و تلاش کرده است.
سرفصلهای این مقاله
میگویند که «خوش به حالش، این چه نبوغی داشته» و «خدا به بعضیها تواناییهای فکری داده و به ما
نداده است.»
شعاری که روی این پژوهش است، این است که به بعضی از دانشآموزان در این پژوهش بیاییم این قضیه را معرفی کنیم که مغز مثل عضله است.
همانطور که شما وقتی میبینید که هیکلی روی فرم است. شروع میکنید آرام آرام با دمبل و وسایل ورزشی، با وسایل مختلف تمرین میکنید تا بدن روی فرم بیاید.
مغز هم همین حالت را میتواند داشته باشد. و برای اینکه بتواند در چند مرکز باشد و تعداد زیادی از افراد را در بربگیرد. ۶۵ دبیرستان دولتی آمریکا را انتخاب کرده بود. و انتخاب دبیرستانها به دقت بوده است و دو موسسهی خصوصی-آموزشی جزء همکاران بودند. به دلیل آنکه گروههایی را انتخاب کند که نماینده طیف گستردهای از جامعه آمریکا باشد.
65 دبیرستان و بالغ بر ۱۲ هزار دانشآموز و دقیق آن ۱۲ هزار و ۴۹۰ دانشآموز، دانشآموز مقطع نهم که میشود مقطع اوایل دبیرستان.
کاری که کردند این است که این افراد را انتخاب کردند و برای آنها دو جلسه آنلاین گذاشتند که جمع آن جلسات 50 دقیقه بود. آنچه در اینجا اتفاق افتاده است، دو تا جلسه ۲۵ دقیقهای بوده است برای دانشآموزان کلاس نهم. دو تا جلسه 25 دقیقهای که میشوند گروه مداخله و گروه کنترل.
هم برای اینکه مشابه آنها باشد برای آنها هم دو جلسه ۲۵ دقیقه گذاشتند که فاصله جلسه 1 تا 2، 1 تا 4 هفته بود و آمدند گفتند که ۲۵ دقیقه بنشینید این کلیپ را نگاه کنید. این برنامه تعاملی اینترنت را نگاه کنید و 3، 4 هفتهی بعد هم دوباره این کار را کردند.
دانشآموزان به دو گروه تصادفی تقسیم شده بودند.
بعد از اینکه کسانی که آمدند که نمرههای آنها را ارزیابی کردند. نمیدانستند که کدام دانشآموز کدام برنامه آموزشی را دیده است.
در برنامهی آموزشی ذهنیت رشد به این مسائل اشاره شده بود که مغز با تلاش و افزایش اتصالها و سیناپسها قویتر میشود. برای آنها توضیح دادند که یک چیزهایی است در مغز به اسم اتصالهای بین نورونی و معتقد بودند. که وقتی شما تمرین میکنید و مسئله حل میکنید، این اتصالها تقویت میشود.
در واقع مغز شما قویتر میشود و اشارهای که کردند به همان مسئلهی عضله بود. و میدانیم که دانشآموزان کلاس نهم چه دختر و چه پسر با بدنشان اشتغال ذهنی دارند. و همین مثال را زد که همانطور که وقتی شما با عضلهی خود کار میکنید و بارفیکس میروید و میدوید تا بدنتان خوشفرم شود.
وقتی که از مغزتان هم کار بکشید در واقع مغز شما قویتر میشود و کمکم توانمندتر میشود. این موجی که مغز مثل عضله است در این دو دهه اخیر، خیلی در کشورهای غربی توجه جلب کرده است.
منبع مقاله: این متن نوشتهای از سخنرانی دکتر آذرخش مکری، روانپزشک و عضو هیأت علمی دانشگاه علوم پزشکی تهران است.
این مطلب ادامه ذهنیت یا طرز فکر رشد -growth mindest- (فایل شماره سه) است.
دیدگاهتان را بنویسید