کودکان طلاق
زمان مطالعه: 4 دقیقه
احتمالاً شنیدن کلمه طلاق همیشه برای شما حس ناخوشایندی را ایجاد میکند و سریع مفاهیم منفی و بدی را برای شما تداعی میکند.
متأسفانه هنگامی که میشنویم فردی، فرزند طلاق است، سریع او را محکوم کرده و گناه، اشتباه، تجربه و انتخاب نادرست پدر و مادر را به پای او مینویسیم.
کلاً فرزند طلاق را از یک زندگی عادی و معمولی محروم میکنیم و هزاران برچسب به او میچسبانیم و به قول معروف آش نخورده و دهن سوخته.
همین دید و بینش منفی باعث بروز مشکلات و اختلالاتی برای فرزندانی میشود که ناخواسته این سرنوشت برایشان نوشته شده است.
قبول داریم که طلاق پدیده خیلی خوبی نیست و معتقدیم که بنیان خانواده باید حفظ شود. ولی یک سوال از شما میپرسم در خانهای که هر روز دعواست، اختلافات شدید وجود دارد و یا برعکس سکوت محض حاکم است و اصطلاح طلاق عاطفی بین پدر و مادر رخ داده و نفرت و انزجار از در و دیوار خانه میبارد، آیا میتوان به پرورش و تربیت فرزندانی سالم امیدوار بود؟ آیا در این شرایط طلاق بهتر نیست؟
خیلی وقتها وقتی از پدر و مادری میپرسیم علیرغم چنین مشکلاتی چرا باز هم در کنار هم زندگی میکنید؟ بیدرنگ میگویند به خاطر بچهها!
شما قضاوت کنید اگر به خاطر بچهها است آیا در چنین فضایی، امنیت خاطر و آرامش میتواند وجود داشته باشد؟ آیا میتوان به سلامت روان کودکانی که در اینگونه محیطها رشد میکنند اطمینان داشت؟
سرفصلهای این مقاله
پس در چنین شرایطی باور کنید طلاق بهترین راه است.
شاید به همین دلیل هم هنگامی که فرزندان در سنین بالاتر مثلاً جوانی هستند و پدر و مادر از هم جدا میشوند، بهتر با این مسئله کنار میآیند چون واقعیات را میپذیرند و طلاق را بهترین راهحل میدانند.
اما فردی که در دوران خردسالی و کودکی پدر یا مادر را به واسطه طلاق از دست میدهد، شاید همیشه این عبارت را تکرار کند که اگر من را دوست داشت تحمل میکرد.
اینجا این سوال مطرح است که وقتی انتخاب اشتباهی در سنین جوانی صورت میگیرد و ازدواج نامناسب روی میدهد و فرد به دلیل این انتخاب اشتباه زجر میکشد، آیا باید تا آخر عمر خود تحمل کند؟ آیا حق انتخاب دیگر ندارد؟ آیا نمیتواند به زندگی بهتر برای خود فکر کند؟ و آیا باید همه خواستهها، آرزوها و تمایلات خود را سرکوب کند؟
در هر حال هنگامیکه طلاق روی میدهد باید به مسائلی توجه داشت تا کودکان کمترین آسیب را ببینند:
1- سعی کنید حتی الامکان طلاق توافقی بوده و بدون هیچ درگیری، دعوا، تنش و مشکلی صورت بگیرد و کودکان را درگیر این اختلافات نکنید. آنها را بین خودتان قرار ندهید.
2- از همدیگر نزد کودک بدگویی نکنید. اگر شما نتوانستید با هم زندگی کنید، دلیل نمیشود که از کودکان هم بخواهید با طرف مقابلتان ناسازگار باشند.
3- از کودک نخواهید برای شما از همسرتان خبر بیاورد و یا خبری ببرد. پنهان کاری هم نکنید. فکر نکنید فرزندان بچهاند و نمیفهمند.
4- به فرزندانتان توضیح دهید به چه دلیل نتوانستید با هم زندگی کنید. از عبارات زشت و زننده، برچسب زدن و توهین کردن بپرهیزید. شخصیت والدین نباید نزد کودکان لکهدار شود.
5- فرزند را از دیدار پدر یا مادر محروم نکنید. اجازه دهید هر چقدر که دلش میخواهد در کنار هر دوی شما باشد.
6- هنگامی که کودک به دیدار همسر سابق شما میرود و بعد نزد شما برمیگردد، او را سوال پیچ نکنید و از او توضیحات غیرضروری نخواهید.
7- کودک را در بلاتکلیفی قرار ندهید. برنامه مشخصی را تعیین کنید تا کودک بداند بعد از این نحوهی زندگی او چگونه باید باشد. خصومتهای شخصی شما نباید در وضعیت زندگی او تأثیر منفی بگذارد.
8- اجازه دهید کودک از احساساتش و حرفهایی که در دل دارد، به راحتی سخن بگوید.
دیدگاهتان را بنویسید