خشم و پرخاشگری چیست؟ راهکارهایی برای آرام سازی یک ذهن خشمگین
خشم هیجان بسیار شایعی است و به عنوان «احساس دشوار» طبقه بندی میشود. گاهی اوقات احساس میکنیم که نباید عصبانی شویم. احتمال دارد فکر کنیم که احساس خشم مناسب نیست. ممکن است با پذیرش این احساس مشکل داشته باشیم؛ به خصوص زمانی که خیلی شدید باشد.
محرومیت نیز اغلب منجر به پرخاشگری میشود. پرخاشگری که در نتیجه محرومیت ایجاد شده، ممکن است متوجه فرد یا افرادی که آن را به وجود آوردهاند بشود یا اینکه به سوی جانشینان آنها سوق داده شود.
احساس خشم به خودی خود هیچ مشکلی ندارد بلکه واکنشی که در مقابل این احساس نشان میدهیم مسئلهساز میشود. ممکن است هنگام خشمگین شدن عنان از کف بدهیم یا با فریاد زدن یا شکستن اشیا و پشیمانی متعاقب به دیگران صدمه وارد کنیم.
گاهی خشم به سمت درون برمیگردد و باعث میشود که کودکان و بزرگسالان در پاسخ به احساس درماندگی به خودشان آسیب بزنند. در همهی این موارد، تمرین تنفس میتواند در کاستن از احساس درماندگی و عنان گسیختگی سودمند باشد.
خشم و پرخاشگری یک احساس استرسزای مخرب برای مغز است که مانع رشد سلولهای عصبی جدید شده، با تحلیل و مرگ سلولهای عصبی قدیمی منجر به کاهش توان مغزی میشود و موجب تشکیل لختههای خونی در مویرگهای مغزی و در نهایت بروز سکتهی مغزی میشود.
حافظه را مختل میکند و مانع از ذخیرهی اطلاعات جدید میشود، پس بیایید نگذاریم احساس خشم و پرخاشگری به مغزمان آسیب بزند.
سرفصلهای این مقاله
- خشم پاسخی است به:
- راهکاری برای تشخیص پرخاشگری در کودکان:
- مثالی برای خشم:
- برای آرام کردن یک ذهن خشمگین میتوانید از فنون زیر استفاده نمایید:
- 1) با ذهن خود به صورت یک شخص مجزا برخورد کنید.
- 2) افکارتان را در طبقاتی کنید.
- 3) آیا این فکر را قبلاً هم خریدهام؟
- 4) از خودتان بپرسید.
- 5) افکار «باید».
- 6) افکار قضاوتی و سرزنشی.
- 7) بر روی افکارتان به عنوان افکار، برچسب بگذارید.
- 8) با افکارتان مانند یک داستان برخورد کنید.
- 9) تصویر ذهنی.
- 10) مرور تصاویر ذهنی.
- 11) صدای بلند.
- 12) به در قلاب افتادنتان توجه کنید و از قلاب خارج شدن را انتخاب کنید.
- همچنین زمانی که احساس عصبانیت میکنید، کارهای زیر را انجام دهید تا بتوانید خشم و
- پرخاشگری خود را کنترل کنید:
- برای پرورش هوش اخلاقی در فرزندان خود میتوانید کتاب زیر را خریداری نمایید:
خشم پاسخی است به:
- دست نیافتن به آنچه دوست دارید (توجه، آرامش، مسیر درست).
- دستیابی به نتیجهای که موردپسندتان نیست (جروبحث، نمرهی بد، تنش، خوراکی که مایل به خوردن آن نیستید، از دست دادن ضربهی پنالتی).
- آسیب دیدن به لحاظ احساسی (سخن چینی، اظهارات دل آزاری مانند: «تو خیلی عصبانی هستی» یا «نمیتوانی در گروه ما حضور داشته باشی، چون به اندازه کافی شایسته نیستی»).
پرخاشگری نیز ممکن است به جانب خود فرد هدایت شود.
جان دالر، روانشناس آمریکایی و همکارانش در کتاب خود به نام (محرومیت و پرخاشگری) چنین مینویسد:
«رفتار پرخاشگری همیشه بعد از محرومیت ایجاد میشود. یعنی وجود محرومیت همیشه منجر به نوعی رفتار پرخاشگرانه خواهد شد. ممکن است بر اساس تجارب روزانه تصور شود که به آسانی میتوان رفتار پرخاشگری را به محرومیت به خصوصی که سبب ایجاد آن شده است، مرتبط کرد؛ ولی عملاً چنین نیست زیرا گاهی اشخاص محروم به سرعت و با مهارت، خود را با محیط تطبیق میدهند، بنابراین نمیتوان متوجه شد که رفتار آنان حالت پرخاشگری دارد.
افراد بشر آموختهاند که در زندگی اجتماعی باید رفتار پرخاشگرانه خود را سرکوب کنند و از بروز آشکار آن خودداری نمایند، ولی این امر به خودی خود موجب از بین رفتن این احساس نمیشود. شخص قادر است به طور موقت آن را سرکوب کند یا به تاخیر بیاندازد یا اینکه آن را به صورت اجتماع پسندانهای ظاهر نماید، اما در هر صورت از بین نخواهد رفت و به نحوی خود را نشان خواهد داد».
پرخاشگری مستقیم روشی معمولی برای جلوگیری از جریحه دار شدن غرور به دلیل محرومیت است. مثلاً اگر کودکی را همکلاسان او تمسخر و تحقیر کنند، رفتار معمول و طبیعی او این است که به کودک ضعیفتر از خود، تجاوز کند تا از جریحه دار شدن احساس غرور خویش جلوگیری نمایند.
در صورتی که این کودک از بروز عکس العمل مستقیم نسبت به همکلاسان خود بیم داشته باشد، سعی میکند تا احساس پرخاشگری خود را در منزل نشان دهد و نسبت به برادر یا خواهر کوچک خود بیرحمی کند و آنان را به باد کتک یا تمسخر بگیرد و یا اینکه اولیای خود را آزار دهد.
این کودک احساس میکند که باید به هر صورت که شده از شدت هیجانی که به واسطه محرومیت در موقعیت دیگری، برایش ایجاد شده است، بکاهد.
راهکاری برای تشخیص پرخاشگری در کودکان:
روانپزشکان برای تشخیص و درمان احساس پرخاشگری در کودکان، روش جالب و مفیدی را اتخاذ کردهاند. در این روش به کودک یک خانواده، تعدادی عروسک میدهند بدین معنی که تعداد عروسکها درست مساوی تعداد افراد خانواده اوست. در این خانواده پدر و مادر و خواهر و برادر وجود دارند.
اگر کودک، پدر را مسئول محرومیت خود بداند، نسبت به عروسکی که جانشین پدر است، پرخاشگرانه برخورد میکند.
مثلاً در مورد کودکی مشاهده شد که عروسک مرد را که علامت پدر است، با عصبانیت برداشت و با شدت بر روی بخاری گداخته کوبید. این نوع رفتار نشان میدهد که برخورد پدر با کودک یکی از علل مهم پرخاشگری و عصبانیت و ستیزجویی کودک است.
رفتار پرخاشگری اغلب در نزد پیشوایان عقاید و افکار جدید و مصلحان اجتماع دیده میشود. اگر احتیاج شخص برای رسیدن به مقام اجتماعی سرکوب شود، در او تنفر شدیدی نسبت به تبعیض طبقاتی پیدا میشود. در نتیجه زندگی خود را وقف به دست آوردن حقوق مساوی برای افراد بشر خواهد کرد.
همچنین اگر از میل شدید به نوشیدن مشروبات الکلی در شخص جلوگیری شود، ممکن است بعد از مدتی در او مخالفت شدید و متعصبانه نسبت به نوشیدن الکل پایدار شود.
به همین نحو شخصی که از ارضای تمایلات جنسی او به شدت ممانعت شده است، سعی خواهد کرد با حمله زبانی نسبت به طرز پوشیدن لباس و رفتار دختران، احساس پرخاشجویی خود را نشان دهد.
اگر پرخاشگری به جای متوجه دیگران شدن، به جانب خود شخص هدایت گردد، از لحاظ سلامت فکری، خطر بیشتری ایجاد خواهد کرد.
در این مرحله، شخص به جای دیگران، خود را مقصر میپندارد. البته انتقاد از خود در یک حد محدود ضرری ندارد ولی پرخاشگری زیاد نسبت به خود ممکن است به تدریج سبب تخریب شخصی شود و به شیزوفرنی یا انتحار منجر گردد.
هیچ فردی قادر به تحمل پرخاشگری نسبت به خود برای مدت طولانی نیست و به تدریج مجبور میشود تا راه فراری پیدا کند. این راه فرار ممکن است راه سالم و قابل قبولی باشد و یا یک طریق غیرعادی و ناسالمی اتخاذ شود.
مثالی برای خشم:
یک صبح بهاری را به خاطر میآورم که با دختر شش سالهام در مورد اینکه برای مدرسه چه لباسی بپوشد، کشمکش داشتم. ساعت 8:25 بود و مدرسه در حال شروع شدن بود. ما آوریل بود، ولی هوا خیلی سرد بود. دخترم دستانش را روی سینهاش قفل کرده بود و مصمم به نظر میرسید؛ چشمانش به طرز هولناکی میدرخشید.
«میخواهم کت تابستانیام را بپوشم. این کت زمستانی احمقانه را دوست ندارم».
من هم گفتم: «بیا مارلین، مدرسهات دیر میشود».
«نمیخواهم به مدرسه بروم وقتی این کت زمستانی را پوشیدهام».
خشم به سرعت بر او چیره شده بود. او به سوی کمد رفت تا کت تابستانیاش را پیدا کند. خواستم بازوهای او را بگیرم، اما از دستم در رفت و شروع به فریاد زدن کرد: «نمیخواهم به مدرسه بروم و تو مرا رنجاندی».
البته نمیخواستم او را برنجانم. حالا چه کار کنیم؟
مدرسه سه دقیقه دیگر شروع میشود و ما دیر میرسیم.
سپس فهمیدم که او در چنگال خشم گرفتار شده است و به کمک من احتیاج دارد. او نمیتوانست به تنهایی از بند خشم رها شود. من او را صدا زدم، در وی نگریستم و گفتم: «مارلین، میبینم خیلی خشمگین هستی، این اتفاق بدی نیست».
اخگری از علاقمندی در نگاه خیره او ظاهر شد. خب خشم همیشه بد نیست.
«آیا تو و خشمت میتوانید کت زمستانی را در دست بگیرید و تا مدرسه با من قدم بزنید؟»
او با تکان دادن سر تایید کرد. ما راه افتادیم. طوفان فرو نشست. کمی دیر رسیدیم ولی همه چیز رو به راه بود. پس از مدرسه دوباره درگیر مسایل مختلفی شدیم.
برای آرام کردن یک ذهن خشمگین میتوانید از فنون زیر استفاده نمایید:
1) با ذهن خود به صورت یک شخص مجزا برخورد کنید.
وقتی به افکار قضاوتی، سرزنشی و بیاساس توجه میکنید به خودتان بگویید: دوباره ذهنم شروع کرد.
2) افکارتان را در طبقاتی کنید.
طبقاتی مانند: سرزنشگر، داستان باید و داستان علت و معلول طبقهبندی کنید. توجهتان را به آنچه نیاز دارید یا در این موقعیت میخواهید، متمرکز کنید. بر اساس آنچه بیشتر نیازهایتان را رفع میکند، تصمیم بگیرید.
3) آیا این فکر را قبلاً هم خریدهام؟
اگر متوجه شدید که افکار قضاوتی یا سرزنشی را خریدهاید از خودتان بپرسید: آیا این فکر را قبلاً هم خریدهام؟ آیا این یک الگوی قدیمی یا آشنا نیست؟
4) از خودتان بپرسید.
از خودتان بپرسید: آیا خریدن این داستان، کمکی به زندگی میکند یا در بلندمدت ممکن است منجر به رنج و درد بیشتر شود؟
5) افکار «باید».
اگر سروکله افکار قدرتمند «باید» پیدا شد، تصور کنید که فردی است که جدیاش نمیگیرید (افسر فرمانده) و تصور کنید که در کنار شما ایستاده و مرتب میگوید «باید».
6) افکار قضاوتی و سرزنشی.
وقتی متوجه میشوید که ذهنتان با افکار قضاوتی و سرزنشی وزوز میکند، تصور کنید ذهنتان یک ایستگاه رادیوست و این افکار، موسیقی متن آن.
7) بر روی افکارتان به عنوان افکار، برچسب بگذارید.
برای مثال: اگر شما فکر میکنید، “باب الاغه” به خودتان بگویید: “من این فکر را دارم که باب الاغه”.
8) با افکارتان مانند یک داستان برخورد کنید.
توجهتان را به آنچه نیاز دارید یا در این موقعیت میخواهید متمرکز کنید. بر اساس آنچه بیشتر نیازهایتان را رفع میکند، تصمیم بگیرید.
9) تصویر ذهنی.
به تصویرهای ذهنیتان مانند اینکه آنها تبلیغات تلویزیونی هستند، نگاه کنید.
10) مرور تصاویر ذهنی.
تصاویر ذهنی را مانند فیلمهای روی DVD تصور کنید که از کنترل صدا، دکمه جلو و عقب و مکث استفاده میکنید. تا زمانی که این تصویر را به شکل یک داستان که در ذهنتان ساخته شده است بشناسید، این کار را انجام بدهید.
11) صدای بلند.
افکارتان را با صدای بلند و به شکلی مسخره تکرار کنید.
12) به در قلاب افتادنتان توجه کنید و از قلاب خارج شدن را انتخاب کنید.
هدف کلی این تمرینها، چالش، حذف یا تغییر افکارتان نیست، بلکه فقط توجه افکار ماشه چکان خشم و داستانها در زمانی است که ذهنتان آنها را به شما میدهد و مشاهده آنچه آنها هستند یعنی داستانها. اگر این تمرینها به شما در گیر نیفتادن در قلاب و داستانهای بیهوده و کاهش دادن اثر آنها بر رفتارتان کمک میکند، آنها را انجام دهید.
همچنین زمانی که احساس عصبانیت میکنید، کارهای زیر را انجام دهید تا بتوانید خشم و
پرخاشگری خود را کنترل کنید:
- از مکانی که احساس عصبانیت شما را برانگیخته است، بیرون بروید. مکانی آرام پیدا کنید و مدتی آنجا بنشینید. به آرامی نفس بکشید و آرام خود را در ذهنتان تصور کنید.
- فردی که عصبانی میشود نمیتواند به طور منطقی قضایا را ببیند یا تصمیم بگیرد. وقتی کمی آرام شدید، بار دیگر به مسئله نگاه کنید، اما این بار به صورت منطقی و بدون تعصب.
- همهی مشکلات راهحلهای آسان و آماده ندارند و همین امر شما را عصبانی میکند و باعث بروز خشم و پرخاشگری میشود. باید سعی کنید خوب به آنها فکر کرده و برای حل آنها نقشه بکشید.
- کمی شوخی و طنز میتواند شما را بسیار آرام کند. شما میتوانید در هر موقعیتی یک جنبهی بامزه و جالب از مشکل پیدا کنید و کمی به آن بخندید.
- فعالیت بدنی باعث تولید مادهای شیمیایی در مغز شما میشود که احساس لذت را در شما به وجود میآورد. زمانی که موضوعی باعث خشم شما میشود و عصبانی میشوید، میتوانید با انجام فعالیت جسمی، احساس عصبانیت خود را کم کنید.
دیدگاهتان را بنویسید