نظریه نقص در عملکرد اجرایی
زمان مطالعه: 3 دقیقه
«عملکرد اجرایی» یعنی توانایی در کنترل اعمال، حرکات، توجه و حتی تفکر جزو آن به حساب میآیند.
سرفصلهای این مقاله
- کنترل اعمال عبارتند از:
- به این ترتیب طبق این نظریه، فرد مجبور خواهد شد کار را تکرار کند یا پشتکار داشته باشد.
- افراد مبتلا به اتیسم و سندروم آسپرگر، در انجام دادن این کار زیاد خوب عمل نمیکنند.
- با این همه، نظریه «نقص در عملکرد اجرایی» چند نقطه قوت دارد:
- برای پرورش انواع هوش در کودکان خود میتوانید مجموعه پرورش ذهن را خریداری نمایید:
- مجموعه پرورش ذهن کودک (هفت جلدی) [نسخه چاپی]
- مجموعه پرورش ذهن کودک (هفت جلدی) [نسخه pdf]
کنترل اعمال عبارتند از:
خلق برنامه
برنامهریزی
اجرای برنامه
تداوم برنامه
تمرکز بر آن
و در صورت نیاز تغییر جهت دادن به توجه.
این نظریه خصوصیات اصلی افراد مبتلا به اختلالات طیف اتیسم، در واقع علت ناتوانایی در برنامهریزی اعمال (کنترل عملکرد اجرایی) و تغییر جهت دادن به مسیر مورد توجه است.
نقص در عملکرد اجرایی، خصوصیت اصلی بیمارانی است که به کورتکس پیش پیشانی مغز آنها آسیب وارد شده است.
میتوان از این موضوع چنین نتیجه گرفت، با اینکه در مغز افراد مبتلا به اتیسم هیچ آسیبی به قطعات پیشانی وارد نشده است، ممکن است کورتکس پیشانی از لحاظ رشدی ناقص باشد یا به شیوهی عادی رشد نکرده باشد.
طبق این نظریه میتوان رفتار تکراری در اتیسم را توضیح داد. زیرا اگر فرد نتواند اعمال خود را برنامهریزی کند یا توجه خود را تغییر جهت دهد، رفتار او در همان کانال گیر خواهد کرد و نخواهد توانست خیلی راحت به برنامه جدید یا گذرگاه جدید تغییر مسیر دهد.
به این ترتیب طبق این نظریه، فرد مجبور خواهد شد کار را تکرار کند یا پشتکار داشته باشد.
برای این نظریه شواهد زیادی وجود ندارد. بعضی گزارشها نشان میدهد که افراد اتیستیک، در انجام دادن آزمون برج لندن زیاد وقت صرف میکنند. در این آزمون، از فرد خواسته میشود که با استفاده از سه میله A، B، C و با کمترین حرکات ممکن، حلقههای موجود در طرح سمت چپ را به ترتیب موردنظر، به صورت طرح سمت راست درآورد.
اما بعضی گزارشها نیز اعلام کرده است که افراد مبتلا به سندروم آسپرگر، در انجام دادن این آزمون بسیار موفق هستند.
بنابراین میتوان گفت که این آزمون نمیتواند برای همه افراد مبتلا به طیف اتیسم توضیحی ارائه دهد. علاوه بر آن، گروههای بسیار زیادی از بیماران وجود دارند که در این آزمون عملکرد خوبی ندارند.
بنابراین دشواری در انجام دادن این آزمون، تنها به افراد اتیستیک محدود نمیشود.
نظریه «نقص در عملکرد اجرایی» با استفاده از آزمونهای سیالی-کلامی نیز مورد آزمایش قرار گرفته است. مثلاً از فرد خواسته میشود تا آنجا که میتواند کلماتی را بر زبان بیاورد که با حرف (س) شروع میشوند و این کار را به مدت یک دقیقه انجام دهد.
افراد مبتلا به اتیسم و سندروم آسپرگر، در انجام دادن این کار زیاد خوب عمل نمیکنند.
هر چند ممکن است دلیل این باشد که آنها حافظه خود را به شکلی جالبتر از ترتیب الفبایی نظم میدهند.
انتقاد دیگر بر نظریه «نقص در عملکرد اجرایی» این است که، علایق خاصی و سازها را نشانه نوعی ناتوانی در تغییر جهت توجه به موضوع جدید میداند که باعث میشود فرد روی یک موضوع گیر کند.
به این ترتیب نظریه «نقص در عملکرد اجرایی» محتوای علایق خاص را نادیده میگیرد و وسواسها را اموری اتفاقی میداند.
در مقابل نظریه «هایپر سیستمایزینگ» علایق خاص را نتیجه نوعی بیماری روانی نمیداند. بلکه آنها را نتیجه پردازش عمیق و قابل توجه و تمایل به رفتن در عمق جزئیات موضوع میداند.
این نظریه محتوای علایق خاص را شانسی نمیداند بلکه آنها را مخصوصاً به اطلاعاتی مربوط میداند که قابل طبقهبندی هستند. نتیجه کار، ایجاد انواع تخصصهاست.
با این همه، نظریه «نقص در عملکرد اجرایی» چند نقطه قوت دارد:
به خوبی توضیح میدهد که چرا بعضی افراد اتیستیک در تغییر جهت دادن به توجه مشکل دارند. شاید لازم باشد در نوع نقص در عملکرد اجرایی تجدیدنظر شود و نامی پیدا شود که نشان دهد افراد مبتلا به اتیسم و سندروم آسپرگر در بازداری از همه محرکهای خارج از کانون توجه خود، بسیار موفق هستند.
من شخصاً ترجیح میدهم که نظریه «نقص در عملکرد اجرایی» با نظریه مرتبط دیگری به نام نظریه «مونوتروپیسم» ادغام شود.
طبق نظریه «منوتروپیسم» مغز سالم میتواند چند کار را به طور همزمان انجام دهد و به طور همزمان روی دو موضوع تمرکز کند.
افراد مبتلا به اتیسم و سندروم آسپرگر کمتر میتوانند چند کار را با هم انجام دهند، بلکه توجه خود را تنها میتوانند روی یک موضوع متمرکز کنند. موضوعی که باید مورد تحقیق قرار گیرد و من فکر میکنم که حقیقت زیادی در آن نهفته است.
دیدگاهتان را بنویسید