نشانههای اختلال سلوک
یکی از انواع اختلالاتی که در کودکان وجود دارد، اختلال سلوک است. این اختلال نشانهها و ویژگیهایی دارد که در این مقاله به بررسی آن پرداخته شده است.
سرفصلهای این مقاله
اختلال سلوک چیست؟
افراد مبتلا به اختلال سلوک، حقوق دیگران، هنجارها و قوانین جامعه را نقض میکنند. رفتارهای بزهکار آنها پرخاشگری با انسانها و حیوانات، تخریب اموال، فریبکاری یا دزدی و تخلفات جدی از مقررات را شامل میشود.
در سرتاسر دنیا، میزان اختلال سلوک در حدود ۳/۲ درصد است، به طوری که هماهنگی قابل ملاحظهای بین کشورها وجود دارد. با این حال اختلال سلوک از نظر شدت تفاوت دارد.
موارد شدید اختلال سلوک، دستگیری و رفتار بزهکار باثبات و موارد خفیف آن شیطنت، دروغگویی بیاهمیت، یا شرارت گروهی را شامل میشوند.
پژوهشگران معتقداند افرادی که از لحاظ ژنتیکی آسیب پذیراند، وقتی در معرض محیطهای خشن قرار گرفته باشند، به احتمال بیشتری دچار اختلال سلوک میشوند.
بسیاری از کودکان دارای اختلال سلوک شباهتهایی با کودکان بیش فعال-نارسایی توجه در زمینه مشکلاتی از قبیل توجه مستمر، جریان شناختی، تکانشی و نقص در حل مسئله دارند.
وجود نقص در حل مسئله، ویژگی اکثر کودکان و نوجوانان دارای اختلال سلوک است.
این امر باعث ایجاد راهحلهای کمتر سازنده و بیشتر پرخاشگرانه در مقایسه با کودکان عادی میشود.
کودکان دارای اختلال سلوک نقایصی در توانایی فکر کردن برای برداشتن قدمهای لازم در رسیدن به یک هدف دارند. همچنین ناتوانی در درک نظر دیگران میتواند مربوط به نقص در کودکان و نوجوانان دارای اختلال سلوک باشد.
این کودکان مشکلاتی نیز در درک افکار، احساسات و عواطف دیگران دارند. کودکان دارای اختلال سلوک در نسبت دادن علت به اعمال دیگران احتمالاً بیشتر اشتباه میکنند.
نشانههای اختلال سلوک:
در کل نشانههای این اختلال را در چهار دسته میتوان طبقه بندی کرد:
رفتار خشونتآمیز: این رفتارها معمولاً رفتارهای تهدیدآمیز و آسیب رسانندهای هستند که ممکن است شامل دعوا و جدل، قلدری و رفتارهای خشن با دیگران و حیوانات باشد.
رفتار مخرب: این رفتار شامل تخریب اموال دیگران همچون آتش زدن میباشد.
رفتار فریبکارانه: این رفتار شامل دروغهای تکراری، دستکجی، یا رفتن به خانه یا ماشین دیگران به قصد دزدی باشد.
نقض قوانین: فرد در طی این رفتار ممکن است برخلاف عرف و قانون جامعه عمل کند، یا در کارهایی شرکت کند که مناسب سن او نمیباشند. این رفتارها شامل فرار از مدرسه و شوخیهای نامناسب است.
این کودکان بسیار حساس هستند و اعتماد به نفس پایین دارند و تمایل دارند که به دفعات متعدد قهر و اوقات تلخی کنند.
این کودکان از اینکه چه قدر رفتار آنها به دیگران آسیب میرساند و مخرب است، عاجز هستند و معمولاً احساس گناه کمی نسبت به کارهایشان دارند.
به نظر میرسد آنها رفتارهای بین شخصی ملایم یا بیطرفانه دیگران را به خاطر تمایل خصومت آمیز خود، غلط تفسیر میکنند. کودکان و نوجوانان دارای اختلال سلوک، همچنین سوگیریهایی در توجه انتخابی و یادآوری دارند.
آنها به جای توجه و یادآوری نشانههای اجتماعی مثبت و طبیعی در تعاملهای بین شخصی، به علائم اجتماعی خصومت آمیز توجه میکنند و همچنین کودکان و نوجوانان دارای اختلال سلوک ممکن است مشکلاتی در ارتباط با خشم تکانشی داشته باشند که به بسیاری از متغیرهای شناختی که قبلاً مورد بحث قرار گرفته، مربوط میشود.
همچنین به نظر میرسد خشم تکانشی به نقایصی در میانجیگری رفتار، عاطفه و برانگیختگی روانی و نیز خطاهایی در پردازش اطلاعات مربوط شود.
همانطور که قبلاً بحث شد، به نظر میرسد کودکان مبتلا به بیش فعالی-نارسایی توجه و اختلال سلوک، خصوصیات رفتاری آشکار و خاصی داشته باشند.
این کودکان اغلب رفتار نامربوط با تکلیف انجام داده، بیشتر نافرمان هستند و رفتارهای پرخاشگرانه از خود نشان میدهند. نقایصی در مهارتهای رفتار اجتماعی دارند (مثل: ضعف در برقراری تماس چشمی، نقص در مهارتهای ارتباطی، همکاری محدود و مهارتهای جرأت ورزی محدود) و ممکن است دچار رفتار ضد اجتماعی شوند (مثل دزدی: گریز از مدرسه، مصرف الکل و مواد).
لازم به ذکر است که این عوامل شناختی و رفتاری فقط برای کودک رخ نمیدهند یا شخصاً از کودک سر نمیزنند، بلکه آشکارا، خانواده و دیگر متغیرهای محیطی، اجتماعی و فرهنگی شدیداً در بروز این رفتارها، تأثیر میگذارند.
به هر حال تفکر درباره این عوامل به عنوان اهداف بالقوه برای مداخله کودک مفید است.
اگر فرزند شما این مدلی است که دائم انتقاد میکند و یا شخصیت خودتان به این صورت است که تمایل به تجربه خُلق منفی دارید مثلاً در یک مهمانی یا در مدرسه و یا در شرایطی که با دیگران هستید و یا خودتان در خانه تنها هستید، نکات منفی را بیشتر از نکات منفی میبینید این میتواند یک ویژگی شخصیتی ارثی باشد.
اما بازخورد شما به این ویژگی میتواند آن را برای شما تغییر بدهد یا اینکه اثر بسیار منفی در زندگی شما بگذارد.
چه اتفاقی میافتد؟ مثلاً فرزند ما میآید و میگوید معلم ماژیک را دیر به من داده است! در این زمان من به جای اینکه بپرسم چرا؟ برای چه این کار را کرد؟ این صحبتها باعث میشود فرزند شما دچار اختلالات هیجانی و اضطرابی بشود.
به جای آن میتوانید بگویید: خب چه چیزی نوشتی؟ وقتی ماژیک را به تو داد، چه کاری انجام دادی؟ نقاشی کشیدی؟
یا مثلاً میگوید: خاله سیب را اول به مریم داد و بعد به من داد! جواب این است که بگویید: سیب خوشمزه بود؟ زرد بود یا سرخ بود؟ دوست داشتی سیب بخوری؟ من هم عاشق سیبم؟
زمانی که اینجوری پاسخی بدهید ما تمایل به خُلق منفی را در یک محیط مثبت قرار دادهایم. در این جا هیچ مشکلی برای فرزندمان به وجود نمیآید اما اگر آن را در یک محیط ناخوشایند قرار بدهیم و به فرزندمان بگوییم: برای چی معلم به شما ماژیک دیرتر داد، فردا بهش زنگ میزنم یا خاله چرا سیب رو دیرتر به تو داد، من زنگ میزنم و خاله را دعوا میکنم.
این رفتارها فضای مسمومی را برای فرزند شما ایجاد میکند و باعث میشود دچار اختلال اضطراب شوند و بیشتر اجتناب کنند از شرایطی که قبلاً در آن بودهاند. مثلاً دیگر فردا دوست ندارد به مدرسه برود یا دیگر دوست ندارد با خاله خود تنها باشد.
اینها رفتارهای اجتنابی است که شما با بازخورد درست میتوانید آن را بهبود ببخشید.
دیدگاهتان را بنویسید