چند اصل کاربردی برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان
مهارتهای اجرایی کودکان برای پیشبینی موفقیت فرزندتان در آینده ضروری هستند. در این مقاله به بررسی راهکارهایی برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان همراه با مثالهایی کاربردی پرداخته شده است.
سرفصلهای این مقاله
- اولین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
- مهارتهایی که کودک درون آنها نقص دارد را آموزش دهید، به جای اینکه از او انتظار داشته
- باشید که آنها را از طریق مشاهده به دست بیاورد.
- دومین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
- سومین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
- چهارمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
- پنجمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
- ششمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
- هفتمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
- هشتمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
- نهمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
- دهمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
- کتابهای انتشارات فرزام برای پرورش فرزندانی توانمند و بهبود مهارتهای اجرایی
- کودکان:
اولین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
مهارتهایی که کودک درون آنها نقص دارد را آموزش دهید، به جای اینکه از او انتظار داشته
باشید که آنها را از طریق مشاهده به دست بیاورد.
بدیهی است که بعضی از آنها توانایی درونی خوبی برای استفاده بهینه از مهارتهای اجرایی کودکان دارند، در حالی که بعضی دیگر اگر به خودشان واگذاشته شوند، پیشرفت نمیکنند.
این توانایی، مشابه توانایی خواندن است. درصد کمی از کودکان خودشان یاد میگیرند که چگونه بخوانند، در حالی که تعداد زیادی از آنان نیاز به آموزش رسمی دارند. درصد کوچک دیگری از کودکان (مثلاً با اختلال یادگیری) مهارت را حتی با آموزش در کلاس هم به دست نمیآورند.
بسیاری از والدین و معلمان مهارتهای اجرایی کودکان را از طریق آنچه روانشناسان یادگیری تصادفی مینامند، ایجاد میکنند. یعنی آنها فضاهایی با ساختار کم و همراه با مدلها، علامت و نشانههای موقتی فراهم میآورند و این کار چیزی است که برای آموزش لازم میبینند.
البته شاید این کل چیزی است که در زمان گذشته نیاز بوده است؛ زیرا در گذشته انتظار از کودکان کمتر بود و میزان نظارت و حمایتی که معلمان و والدین میتوانستند داشته باشند، کمتر بود.
امروزه بیشتر کودکان با تکالیفی مواجه میشوند که نیاز به سطوح بالایی از مهارتهای اجرایی کودکان دارند و در انجام آنها به مشکل برمیخورند. برای اینکه بتوانیم در این جهان پیچیده زندگی کنیم، باید به رشد مهارتهای اجرایی حساس باشیم.
نیاز است که به کودکانمان آموزش مستقیم بدهیم، یعنی رفتارهای مشکل را تعریف کنیم، رفتارهای هدف را شناسایی و سپس توالی از مراحل را ایجاد و اجرا کنیم، سپس از نزدیک نظارت و بعد به تدریج نشانهها و حمایتها را حذف کنیم.
روشهای طبیعیتری نیز برای آموزش مهارتهای اجرایی کودکان وجود دارد که شامل چهارچوب بندی کلامی و بازی میشود. بازیها به جای اینکه کار خاصی را که انجام آن نیاز به مهارتهای خاصی دارد، هدف قرار دهند، رشد مهارتهای اجرایی را به طور کلی تقویت میکنند.
اصل شماره ۳ نیز مرتبط است که مهارتها را از طریق تغییر شیوه انجام کار آموزش میدهید، با عوامل بیرونی شروع میکنید اما هدف درونی کردن مهارت آموزش داده شده در کار است. بدین ترتیب کودک آن مهارت را برای همیشه با خود دارد و میتواند در آینده برای سایر کارها از آن استفاده کند.
دومین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
سطح رشدی کودکتان را در نظر بگیرید.
ما از کودک ۵ ساله انتظار نداریم که برنامهریزی کند و ناهار مهدکودک خودش را آماده کند. از کودک ۱۰ ساله انتظار نداریم برای اردوی چند روزه تابستانی کیفش را خودش آماده کند و از یک کودک ۱۴ ساله انتظار نداریم که در آپارتمان خودش زندگی کند.
با این وجود در کلینیک، والدین زیادی را میبینیم که انتظارات غیر واقعگرایانهای از سطح استقلال کودک خود دارند.
برای مثال، یک بار با والدینی برخورد کردیم که از دختر ۸ ساله خود انتظار داشتند یادش باشد داروی آسمش را هر روز صبح بردارد! در حالی که بیشتر کودکان حداقل تا پایان دبستان نمیتوانند این کار را به طور مستقل انجام دهند.
همینطور والدین جوانان دبیرستانی به حالت عصبانی پیش ما میآیند، چون که فرزندان آنها برنامهریزی و هدف مشخصی برای ورود به دانشگاه ندارند و آنچه را که باید برای ورود به دانشگاه یا رشتهای خاص انجام دهند، در شرایطی که طبیعی است حتی در دانشگاه نوجوانان یا جوانان به کمک والدین، مشاوران و غیره نیاز داشته باشند.
دانستن اینکه در هر سنی انجام چه کارهایی طبیعی است، باعث میشود انتظار خیلی زیادی از کودک نداشته باشید و این اولین قدم در مدیریت ضعیف مهارتهای اجرایی کودکان است.
دانستن اینکه چه چیزی برای هر سنی طبیعی است، قسمتی از این فرآیند است. وقتی که مهارتهای کودک شما تأخیر یا نقص دارد، باید در سطح کنونی عملکرد کودکتان مداخله کنید که کودک ۱۲ ساله با رشد طبیعی قادر است اتاقش را با یک برنامه هفتگی مرتب کند.
اگر کودک ۱۲ ساله شما هرگز اتاقش را خودش مرتب نکرده است، پس ساختارها و راهبردهایی که برای بیشتر ۱۲ سالهها مفید است، احتمالاً در رابطه با کودک شما مؤثر نخواهد بود. اگر کودک با همسالانش یا با آنچه که شما از او انتظار دارید، تفاوت دارد؛ لازم است که انتظارات خود را با سطح رشد واقعی کودک هماهنگ کنید.
سومین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
از بیرون به درون حرکت کنید.
آموزش مهارتهای اجرایی کودکان از محیط بیرون و به شکل غیر مستقیم شروع میشود. برای مثال قبل از اینکه به کودکتان به طور مستقیم یاد بدهید که در خیابان ندود، هرگاه که شما و کودکتان به خیابان میرسید، با هم میایستید و دست او را میگیرید تا مطمئن شوید که اتفاق بدی نمیافتد.
زمان رد شدن از خیابان، قانون به هر دو طرف نگاه کن را تکرار میکنید و بدین ترتیب کودکتان قانون را درونی میکند و بعد از مدتی خودش میتواند از خیابان رد شود.
در همه این روشها و بهبود مهارتهای اجرایی کودکان، محیط کودکتان را سازماندهی میکنید و ساختار میدهید تا عدم رشد کارکردهای اجرایی او را جبران کنید.
وقتی که تصمیم میگیرید به رشد مهارتهای اجرایی کودکان کمک کنید، قبل از استفاده از راهبردهایی که کودک را تغییر میدهد، باید همیشه با چیزهایی بیرون از کودک شروع کنید.
چند مثال:
قبل از اینکه کودک به تخت خواب برود، برای مسواک زدن دندانهایش به جای اینکه انتظار داشته باشید خودش به یاد بیاورد، به او نشانهای برای یادآوری بدهید.
به جای اینکه از کودک خردسال انتظار داشته باشید وقت زیادی صرف تکمیل کار کند، کارها را کوتاه کنید.
مهمانی جشن تولد را کوتاه برگزار کنید تا کودکی که در کنترل هیجانی مشکل دارد، بیش از حد تحریک نشود.
از کودک نوپا یا پیشدبستانی بخواهید هنگام ورود به پارکینگ شلوغ، دست شما را بگیرد.
چهارمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
به یاد داشته باشید که تغییرات بیرونی میتواند از طریق تغییر در محیط، تغییر در تکلیف یا تغییر در شیوهای که با کودکتان تعامل میکنید، انجام شود.
هنگام اصلاح محیط بیرونی برای تقویت مهارتهای اجرایی کودکان، میتوانید هر کدام از این سه روش را استفاده کنید:
1- شما میتوانید تغییرات کوچکی را در محیط فیزیکی-اجتماعی ایجاد کنید. این تغییر میتواند به سادگی درخواست زیر باشد:
برای مثال از کودک دارای نقص توجه-بیش فعالی بخواهید تکالیفش را در آشپزخانه انجام دهد، جایی که میتوانید بر او نظارت داشته باشید و یادآوری و تشویق برای ادامه دادن تکالیف به او ارائه دهید.
2- در مورد کودکی که کنترل هیجانی ضعیفی دارد، میتوانید کارهای زیر را انجام دهید:
بازی با همبازیهای کوچکتر، بازی با یک کودک یا وجود یک والد یا پرستار برای افزایش میزان نظارت. شما همچنین میتوانید کار را به روشهای مختلفی تغییر دهید، بنابراین از مسیری متفاوت به نتیجه نهایی میرسید.
3- سرانجام میتوانید شیوهای را که شما (یا سایر بزرگسالان مثلاً معلمان) با کودکتان تعامل میکنید تغییر دهید.
ممکن است بعضی از این کارها را انجام داده باشید. چون حالا میدانید مهارتهای اجرایی شما در مقایسه با کودکتان چه تفاوتهایی دارد.
پنجمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
به جای اینکه با کودک بجنگید، از میل درونی او برای کنترل و تسلط استفاده کنید.
همانطور که اکثر والدین کودکان 2 ساله میدانند، کودکان از سنین خیلی پایین به سختی تلاش میکنند زندگیشان را کنترل کنند. آنها این کار را از طریق تسلط بر موقعیت و یا تلاش برای به دست آوردن چیزی که میخواهند، انجام میدهند.
دیدن این تسلط و مهارت برای والدین لذتبخش است. همان پشتکاری که کودک برای ایستادن به خرج میدهد را بعدها در تمرین بالا رفتن از پلهها، چند سال بعد در یادگیری راندن دوچرخه و چند سال بعد در یادگیری رانندگی میتوان دید.
وقتی خواستههای والدین و کودکان با هم در تعارض است، والدین معمولاً در مورد کارهایی که کودکان برای رسیدن به هدف خود انجام میدهند، نگران میشوند.
با این وجود راههایی وجود دارد که میتوانید کودکتان را حمایت کنید در حالی که تصمیمگیرنده باز هم خودتان هستید.
این راهها شامل موارد زیر میشود:
عادتهای روزانه و برنامههایی را ایجاد کنید برای اینکه کودک بداند چه اتفاقی، چه وقتی خواهد افتاد و آنها را به عنوان قسمتی از زندگی هر روزه بپذیرد. این کار به خصوص برای فعالیتهایی که هر روزه اتفاق میافتند، مهم است، مثل وعدههای غذایی، زمان خواب.
این عادتهای معمول روزانه و برنامهها باید زمانهای خاصی از روز یا فعالیتهای خاصی را شامل شود که کودک میداند والدین بعضی اوقات حواسشان به انجام آنها نیست. وقتی که شما برنامه را از قبل مشخص کنید، کودکتان کمتر احتمال دارد از آن شکایت کند و بنابراین کمتر در اجرای برنامهای که طراحی کردهاید، مقاومت خواهد داشت.
فرصتی برای انتخاب از بین گزینهها برای کودکتان ایجاد کنید تا به او مقداری حس کنترل بدهید.
این گزینهها میتواند در رابطه با موارد زیر اعمال شود:
چه کارهایی، چه وقتی یا به چه ترتیبی انجام شود.
کارهای سخت را به مراحل کوچک تقسیم کنید و به تدریج مسئولیتهای خواسته شده در هر مرحله از کار را افزایش دهید.
از گفتن نه به شکل خودکار و بدون فکر اجتناب کنید.
شما میتوانید به جای اینکه کودک را مجبور به انجام کاری کنید، به این سمت حرکت کنید که خودش بخواهد کاری را انجام دهد. این پیشرفت از (باید) به (میخواهم) به عنوان قانون مادربزرگ هم شناخته شده است. چون مادربزرگها همیشه قبل از اینکه به کودکان اجازه دهند یک قطعه کیک شکلاتی خوشمزه پخته شده در خانه را بخورند، از آنها میخواهند کارهای روزانه خود را انجام دهند.
ششمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
کار را اصلاح کنید و با تواناییها و تلاش کودکتان هماهنگ شوید.
انجام بعضی کارها هم برای کودکان و هم بزرگسالان نیاز به تلاش زیادی دارد. به کاری فکر کنید که شما از چند هفته پیش از همسرتان خواستهاید. عدم انجام کار به این خاطر نیست که او یا شما از پس آن برنمیآیید.
در واقع دو نوع کار مشکل و سخت وجود دارد: یکی کاری که شما خیلی خوب نمیتوانید انجام دهید و دیگری کاری که شما میتوانید انجام دهید، اما دوست ندارید. برای کودکان هم همینطور است و راهبردهای متفاوتی بسته به اینکه کار مورد نظر چیست، برای انجام آن استفاده میشود.
اگر کاری را از کودک میخواهید که در انجام آن توانایی زیادی ندارد، آن کار را با تقسیم کردن به مراحل کوچکتر مدیریت کنید.
سپس از مرحله اول شروع کنید و بعد از انجام آن، مراحل بعدی را ادامه دهید. یا از مرحله آخر شروع کنید و به مرحله قبلی بروید و تا زمانی که کودک به مرحله فعلی مسلط نشده است، مرحله دیگری را انجام ندهید.
مثال مرتب کردن تختخواب را در نظر بگیرید.
شروع از آخر به معنای انجام همه کار توسط شما غیر از مرحله آخر یعنی گذاشتن بالشتها روی تخت خواهد بود. شروع از مرحله اول به این معنی است که از کودک میخواهید فقط ملحفه رویی را مرتب کند. سپس او را برای خوب انجام دادن کار تحسین میکنید و مسئولیت او را به همین مرحله اول محدود میکنید تا زمانی که آن کار را خیلی راحت انجام دهد سپس به مرحله بعدی میرود.
در واقع آنچه والدین را اذیت میکند کارهایی است کودک میتواند انجام دهد ولی علاقهای به انجام آنها ندارد. شما ممکن است کودکتان را به خاطر اینکه میگوید (این کارها را دوست ندارد) سرزنش کنید.
اگر کودک کاری که شما خواستهاید را انجام نمیدهد و این عامل درگیری بین شما و کودکتان است، میتواند به این دلیل باشد که کودکتان آن کار را لذتبخش نمیداند.
نکته مهم این است که اگر چندین بار جنگیدید و برنده نشدید، بهتر است ماهیت جنگ را عوض کنید. هدف آموزش تلاش بیشتر به کودک است. راه رسیدن به چنین هدفی، این است که قدم اول را به اندازه کافی آسان کنید و بعد فوراً قدم اول را با پاداش همراه کنید؛ بنابراین کودک احساس نمیکند که کار سخت است.
وقتی پاداش ارائه میشود، کودک میفهمد که در مقابل کمی افزایش تلاش برای انجام قدم اول کار، نتیجهای وجود دارد. بعد به تدریج میزان تلاشی که کودک باید انجام دهد تا به پاداش برسد را افزایش دهید. این کار از طریق افزایش میزان زمانی که کودک قبل از گرفتن پاداش باید صرف کند یا افزایش مسئولیتهای مرتبط با کار، قابل انجام شدن است.
از وقتی با والدینی کار میکنیم که کودکان آنها در مقابل انجام کارهای سخت مقاومت میکنند، فهمیدهایم استفاده از یک مقیاس از ۱ تا ۱۰ برای اندازهگیری سختی کار مؤثر است.
۱۰ روی مقیاس، کاری است که کودک میتواند انجام دهد اما خیلی خیلی برای او سخت است.
اما 1 در مقیاس به این معنا است که کار اصلاً نیاز به تلاش ندارد. هدف این است که کار به گونهای طراحی یا اصلاح شود که سختی آن در حد شماره ۳ مقیاس باشد.
برای مثال تمیز کردن اتاقم برای من به سختی بالا رفتن یه کوه بلند است (من کوهنورد نیستم) تا حدی به این دلیل که فکر میکنم خیلی زمان میبرد. تمیز کردن همه اتاق در مقیاس تلاش من، شماره ۱۰ را میگیرد.
آیا من میتوانم 1 دقیقه برای تمیز کردن اتاق وقت بگذارم؟ قطعاً این کار راحت است. برابری در مقیاس شماره آن 1 خواهد بود. چه کاری شماره ۳ خواهد بود؟ شاید کار کردن برای ۱۰ تا ۱۵ دقیقه. مطمئناً من اگر بخواهم همه کار را یک مرتبه انجام دهم، بیشتر از این طول میکشد.
این مقیاس همچنین میتواند برای تکالیف درسی سخت هم استفاده شود. شما میتوانید از دخترتان بخواهید قبل از شروع برنامهریزی درسی، سختی هر قسمت از تکلیف را مشخص کند و درباره ترتیبی که میخواهد تکالیف را بر پایه درجه سختی آنها انجام دهد، تصمیم بگیرد.
همچنین ممکن است او را تشویق کنید تا تکلیفی که درجه سختی بالایی دارد به قسمتهای کوچکتر تقسیم کند. یا حتی بعد از هر تکلیف سخت یک تکلیف آسان انجام دهد.
هفتمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
از مشوق برای انجام کارها استفاده کنید.
مشوقها برای تشویق مهارتهای اجرایی کودکان میتوانند به سادگی یک لغت تحسینآمیز یا به پیچیدگی یک سیستم امتیازدهی باشد که در آن کودک پاداشهایی را به صورت روزانه، هفتگی و ماهانه، به دست میآورد.
در بعضی تکالیف توانایی تسلط بر انجام کار به اندازه کافی مشوق است. بیشتر کودکان به طور طبیعی میخواهند بر انجام همه چیز مسلط شوند. مثل یادگیری ثابت نگه داشتن بدن برای ایستادن، یادگیری بالا رفتن از پلهها، یادگیری راندن دوچرخه یا یادگیری راندن ماشین.
خیلی از کارها را انتظار داریم که کودکان بدون وجود مشوق انجام دهند اگر چه این موضوع تا حدی از کودکی به کودک دیگر تغییر میکند.
همه ما کودکانی را دیدهایم که دوست دارند برای مثال به مادران خود کمک کنند تا خانه را مرتب کنند یا به پدران خود کمک کنند تا گاراژ را تمیز کنند. پاداش این کارها، همان فرصت بودن با والدین و فرصت انجام کارهای بزرگانه است و دیدن نتیجه نهایی (مثل گاراژ یا خانه تمیز) کمتر نقش پاداش را دارد.
برای بسیاری از کودکان دیگر، این کارها خیلی آزاردهنده هستند و تا حد زیادی از این کارها اجتناب میکنند.
تکالیف درسی مثال دیگری است. تعداد کودکانی که علاقه زیادی به انجام تکلیف داشته باشند کم است؛ اما امتیازاتی که آنها به خاطر خوب انجام دادن تکالیف کسب خواهند کرد یا اجتناب از جریمههای ناشی از گرفتن نمره پایین، آنها را ترغیب میکند که تکالیف را خوب انجام دهند.
در مورد بسیاری از کودکان پاداش و تنبیههای ناشی از خود کار، آنها را به انجام کار بدون جنگ و دعوا ترغیب میکند. اگر چنین کودکی دارید، باید از مشوقهای اضافی استفاده کنید تا کودک را به انجام کارش ترغیب کنید. قبل از اینکه جنگ بزرگ ایجاد شود.
مشوقها باعث تلاش برای یادگیری مهارت و انجام تکلیف غیر دوست داشتنی میشود. پاداشها اثر انرژیزا بر رفتار دارند. آنها ما را برای ادامه دادن کارهای سخت باانگیزه میکنند و به ما کمک میکنند که با افکار و احساسات منفی که درباره کارهای مختلف داریم، بجنگیم.
پدر من از بستنیهایی که در خانه درست میکرد به عنوان پاداش استفاده میکرد. من باید برای به دست آوردن بستنی، کارهای سختی را انجام میدادم اما دانستن اینکه در پایان کار سخت، پاداشی در انتظار بود؛ خیلی باارزش بود.
ارائه مشوق بعد از انجام تکلیف، به تأخیر انداختن پاداش را که یک مهارت ارزشمند است، به کودک یاد میدهد.
هشتمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
کافی برای موفق شدن کودک ایجاد کنید.
این اصل خیلی ساده به نظر میآید اما در واقع اجرای آن سختتر از آن چیزی است که به نظر میرسد.
این اصل که شامل دو جزء است که اهمیت یکسانی دارند:
1- حمایت کافی از کودک
2- ادامه حمایت تا رسیدن به موفقیت.
والدین و سایر بزرگسالانی که با کودک کار میکنند معمولاً 2 اشتباه میکنند. آنها خیلی حمایت میکنند که باعث میشود کودک موفق شود. اما توانایی لازم برای انجام کار به صورت مستقل را نداشته باشد یا حمایت خیلی کمی فراهم میکنند؛ بنابراین کودک هرگز نمیتواند کار مستقل انجام دهد.
یک مثال ساده این است:
وقتی کودک به تنهایی در حال یادگیری باز کردن در هست ما این کار را برای او انجام نمیدهیم اما منتظر میمانیم تا اگر کودک موفق نشد این کار را برای او انجام دهیم.
شاید کودک بتواند دستهایش را روی دستگیره در بگذارد، اما نمیداند چگونه آن را بچرخاند. شما به سرعت دستهایتان را روی دستهایشان میگذارید و دست او و دستگیره را میچرخانید تا در باز شود.
دفعه بعدی وقتی که کودک به در بسته برخورد کند، شاید او شروع به چرخاندن آن بکند، اما نمیتواند به اندازه کافی آن را بچرخاند تا باز کند. وقتی برای چرخاندن دستگیره تلاش کرد ولی موفق نشد، شما دوباره دستهایتان را روی دستگیره میگذارید و دستگیره را میچرخانید. از طریق این تکرارها، سرانجام کودک میتواند خودش در را باز کند.
اگر شما در را برای کودکتان باز نمیکردید، او هرگز یاد نمیگرفت که خودش آن کار را انجام دهد. اگر صرفاً میایستادید و اجازه میدادید که کودکتان شکست بخورد او چیزی در مورد باز کردن در یاد نمیگرفت به غیر از اینکه تلاش بیفایده است و از آن اجتناب میکرد.
این اصل در رابطه با هر کاری که میخواهید کودک یاد بگیرد، کاربرد دارد. مشخص کنید که چه مدت میتواند به تنهایی کار را انجام دهد و بعد مداخله کنید.
با این وجود، کار را برای او انجام ندهید فقط حمایت فیزیکی یا کلامی کافی فراهم کنید تا بر مانع غلبه کند و به سمت موفقیت حرکت کند. این کار به کمی تمرین و نظارت نیاز دارد اما شما از پس این کار بر میآیید.
نهمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
حمایت و نظارت را تا زمانی که کودک به موفقیت یا مهارت دست پیدا کند، ادامه دهید.
والدینی را میشناسیم که میدانند چگونه کار و مهارتهای اجرایی کودکان را به مراحل کوچکتر تقسیم کنند و برای موفقیت پاداش میدهند، ولی هنوز کودکانشان مهارتهای هدف را به دست نیاوردهاند.
این عدم موفقیت میتواند به خاطر شکست در به کارگیری این اصل یا اصل بعدی مهارتهای اجرایی کودکان باشد. این والدین اغلب روشی را انتخاب و استفاده میکنند و میبینند که آن روش مؤثر است، اما بعد خود را عقب میکشند و انتظار دارند که کودک موفقیت را ادامه دهد.
یک نمونه خیلی معمول، روشی است که والدین به کار میگیرند تا به فرزند خود در ایجاد توانایی سازماندهی کمک کنند. برای مثال والدین ممکن است در طول فرآیند تمیز کردن میز با او همراه شوند یا ممکن است برای او دفترچه یادداشت یا برگه یادداشت رنگی برای سازماندهی تکالیف بخرند و حتی به کودک در چگونگی استفاده از برگهها کمک کنند؛ اما والدین خیلی سریع از کودک خود انتظار دارند که توانایی سازماندهی را به دست بیاورد.
دوستانی داشتیم که به ما میگفتند یادگیری هر عادت و مهارتهای اجرایی کودکان دو هفته زمان میبرد. شواهد قطعی برای این موضوع وجود ندارد. شاید این مطلب برای بزرگسالان درست باشد اما برای کودکان به خصوص آنهایی که نقص مهارت اجرایی دارند یک زمانبندی خیلی خوشبینانه است به خصوص وقتی انتظار داریم مهارت اجرایی به شکل کاربردی ایجاد شود.
والدین به نشانههای کوچک پیشرفت هوشیار باشند. هر چه در تعریف مشکل ایجاد شده، دقیقتر باشید، بیشتر احتمال دارد که پیشرفت را ببینید.
دهمین اصل برای بهبود مهارتهای اجرایی کودکان:
حمایتها، نظارتها و مشوقها را به تدریج قطع کنید.
حتی وقتی شما حمایتهای لازم را فراهم کردید تا کودکتان بتواند کاری را انجام دهد یا مهارتی را به صورت مستقل استفاده کند، ممکن است وسوسه شوید که یک دفعه آن حمایتها را قطع کنید.
یادتان باشد که باید به تدریج حمایتها، نظارتها و مشوقها را کم کنید. در این شرایط کودک میتواند استقلال تدریجی در مهارت به دست بیاورد.
بیایید به مدل راندن دوچرخه برگردیم. اگر تا به حال دوچرخه سواری را به کودک یاد دادهاید، میدانید که اول پشت دوچرخه را نگه میدارید تا کودک بتواند دوچرخه را ثابت نگه دارد. بعد یک مرتبه وقتی کودکتان در حال تمرین است، شما برای یک تا دو ثانیه اجازه میدهید که تنها برود تا امتحان کنید که کودک میتواند دوچرخه را بدون تکان خوردن زیاد، براند. نمیتوانید به طور مداوم پشت دوچرخه را نگه دارید و بعد طور ناگهانی آن رها کنید و این انتظار را داشته باشید که کودک از دوچرخه پایین نیافتد.
حمایت کافی را برای کودک ایجاد کنید تا موفق شود. وقتی کودکتان به نشانهها و علامتها نیاز ندارد آنها را قطع کنید؛ اما یک مرتبه حمایت زیاد را به عدم حمایت تبدیل نکنید. هر وقت که میخواهید مشکل کودک در کار خواسته شده را حل کنید یا مهارتهای اجرایی کودکان و مهارتی را تقویت کنید، میتوانید از این اصول استفاده کنید.
دیدگاهتان را بنویسید