ملاکهای تشخیصی طیف اوتیسم بر اساس dsm-5
اختلال طیف اوتیسم از DSM-4 تا DSM-5 (حدود 20 سال) در حوزه اوتیسم و سایر اختلالات (مثل سندروم آسپرگر) تغییرات زیادی داده شده است. بنابراین ابتدا به نحوه تشخیص اوتیسم میپردازیم.
نکته مهم این است که بدانیم در حال حاضر برای تشخیص دادن اوتیسم هیچ آزمایش بیولوژیکی وجود ندارد
و آنهایی که طراحی شدهاند به رغم نتایج بسیار خوب (گاهی تا 94 درصد دقت) هنوز به طور بالینی به کار نمیروند.
سرفصلهای این مقاله
- خصوصیات اصلی اختلال طیف اوتیسم عبارتند از:
- قبل از DSM-5، افرادی که معیارهای ابتلا به اختلال طیف اوتیسم را داشتند به دو گروه تقسیم میشدند:
- اختلال طیف اوتیسم بسیار ارثی است.
- یک تغییر دیگر این است که در DSM-4 نشانههای اختلال طیف اوتیسم بر اساس سه زمینه رفتاری مشخص
- میشد:
- همانطور که قبلاً اشاره کردیم در DSM-5 نشانهها به دو زمینه رفتاری تقلیل یافتهاند:
- برای پرورش هوش اخلاقی و هوش اجتماعی در فرزندان خود میتوانید از کتابهای زیر استفاده نمایید:
- باهوش خوشاخلاق (نسخه چاپی)
- باهوش خوشرو (نسخه pdf)
خصوصیات اصلی اختلال طیف اوتیسم عبارتند از:
1- نقص در ارتباط اجتماعی،
2- رفتارها، علایق یا فعالیتهای تکراری و محدود.
اصطلاح «طیف» به این موضوع اشاره دارد که نشانههای این اختلال بسته به شدت آنها، سطح رشدی و سن تقویمی بسیار متغیر هستند.
قبل از DSM-5، افرادی که معیارهای ابتلا به اختلال طیف اوتیسم را داشتند به دو گروه تقسیم میشدند:
1- افرادی با بهره هوشی نسبتاً بالا که مهارتهای رفتاری و سازگارانه نداشتند و به آنان عملکرد بالا میگفتند. همانطور که گفته شد منظور از عملکرد میتواند فرایندها یا فعالیتهای شناختی، مثل ادراک و حافظه باشد، همچنین ممکن است به این موضوع اشاره کند که این افراد از عهده کارها و وظایف خود بر میآیند.
2- افرادی که نقصهای شدید و عمیق در رشد ذهنی نشان میدادند و اصلاً نمیتوانستند دنیای اطراف خود را درک کنند، در ارتباط برقرار کردن با دیگران به شدت مشکل داشتند
و نمیتوانستند از عهده کارهای شخصی خود برآیند، این طبقه بندی در DSM-5 کنار گذاشته شده است.
اختلال طیف اوتیسم بسیار ارثی است.
امروزه برای کشف ژنهای مرتبط با رفتارهای مختلف اختلال طیف اوتیسم، آزمایشهای بسیار فشرده و جامعی در حال انجام است.
محققان معتقدند که اگر نشانهها یا جنبههای دوگانه اختلال طیف اوتیسم تک به تک مورد تحقیق قرار گیرد
و اگر مبتلایان به اختلال طیف اوتیسم بر اساس هر یک از این جنبهها با دقت طبقه بندی شوند، تلاش برای شناسایی ژنهای مسئول اوتیسم با سرعت بیشتری پیش خواهد رفت.
در تفکیک اختلال اوتیسم، سندروم آسپرگر، اختلال رت و اختلال تجزیه کودکی از یکدیگر، مشکلاتی وجود داشت.
در بعضی موارد روان شناسان و روان پزشکان در صورت دسترسی به سابقه افراد، آسانتر میتوانستند این اختلالات را از هم تفکیک کنند،
اما دسترسی به گذشته و سابقه افراد میتوانست دشوار باشد.
مخصوصاً در مورد بزرگسالان به دلیل این مشکلات، DSM-5 به طور کلی اختلال طیف اوتیسم
(یعنی اختلال اوتیستیک اوتیسم زودهنگام، اوتیسم کودکی، اوتیسم کانر، اوتیسمهای فانکشنینگ، اوتیسم آتیپیکال، سندروم آسپرگر و اختلال تجزیه کودکی)
را حذف کرده و کل آنها تحت لوای اختلال طیف اوتیسم درآورده است.
برای مثال بسیاری از افرادی که قبلاً مبتلا به اختلال آسپرگر تشخیص داده میشدند، اکنون این تشخیص را دریافت خواهند کرد:
اختلال طیف اوتیسم بدون نقص کلامی یا معلولیت ذهنی.
یک تغییر عمده دیگر در DSM-5 این است که وقتی فرد معیارهای اختلال طیف اوتیسم را دارد، دلیلی ندارد که او را مبتلا به سایر اختلالات مثلا ADHD ندانیم.
یک تغییر دیگر این است که در DSM-4 نشانههای اختلال طیف اوتیسم بر اساس سه زمینه رفتاری مشخص
میشد:
1- نقص در تعامل اجتماعی
2- تاخیر در ارتباط و اختلال ارتباطی
3- مشکلات رفتاری که مشخصه اصلی آنها رفتارهای تکراری و محدود بودند که در رشد فرد اختلال ایجاد میکردند.
همانطور که قبلاً اشاره کردیم در DSM-5 نشانهها به دو زمینه رفتاری تقلیل یافتهاند:
1- نقص در ارتباط اجتماعی و تعامل اجتماعی.
2- رفتارها، علایق و فعالیتهای محدود تکراری.
منطق پشت پرده این تغییر و تحول این است که در مردم عادی بین نقص در مهارتهای اجتماعی و نقص در مهارتهای ارتباطی، همبستگی متوسط وجود دارد، در حالی که در نمونههای آماری کودکان و بزرگسالان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم بین مهارتهای اجتماعی و مهارتهای ارتباطی همبستگی بسیار بالایی وجود دارد.
دیدگاهتان را بنویسید