ضربه روانی و دلبستگی
زمان مطالعه: 2 دقیقه
یک ضربه روانی (از دست دادن ناگهانی و غیر قابل کنترل پیوندهای عاطفی)، تجربه ترس بسیار زیاد بدون هیچ جایگاه امنی که فرد بتواند به آن پناه ببرد، نظام دلبستگی را فعال میکند. گاه این فعالسازی تا رسیدن کودک به موقعیتی ایمن ادامه مییابد.
بالبی توصیف کرد که چگونگی تداوم برانگیختگی نظام دلبستگی و شکست در پاسخ به آن، به ویژه زمانی که با پاسخهای آسیبرسان از جانب مراقبین همراه است، میتواند منجر به از کار انداختن نظامهای تعدیل کننده رفتار دلبستگی گردد.
برای مثال هنگامی که کودک دچار فشار روانی است و مراقب او هیچگونه حمایتی نشان نمیدهد، بعد از مدتی دچار ناکامی و بیاحساسی میشود.
ماسی معتقد است که حتی اگر کودکان شخصاً مورد آزار قرار نگیرند، تنها با مشاهده آزار رنج میبرند. روبرو شدن با صحنه آزار دیگران باعث اختلال در فرآیند دلبستگی میشود. این فرآیند نه تنها یک هیجان بلکه یک توانایی شناختی جهت انطباق مؤثر با استرس و برقراری روابط سالم است.
سرفصلهای این مقاله
اغلب کودکان آزاردیده از اشکال دلبستگی سازمان نیافته و ناامن رنج میبرند.
این حالت باعث طرد دوستان و از دست دادن روابط دوستانه میشود. آنها اغلب از دیگران متنفرند.
طبق تئوری دلبستگی، کودکان آزاردیده، دلبستگی سازمان نیافته و ناامنی را با مراقبان خود برقرار میکنند و نسبت به خشم بسیار حساس میشوند.
از طرفی والدین آزاردهنده منزوی هستند و کودکان آنها مدلهای بسیار ضعیفی از تعاملات اجتماعی در دسترس دارند. این کودکان از لحاظ هیجانی در خانه امنیت ندارند و نسبت به خشم و خصومت و ماورای خانواده بسیار حساس هستند. به همین دلیل در تعاملات خارج از خانواده مشکل دارند.
کودکان با سابقه غفلت، در معرض خطر مشکلات در این زمینه قرار دارند. این کودکان دچار دلبستگی ناایمن هستند. 82 درصد کودکان آزاردیده دلبستگی سازمان نیافته دارند.
بد رفتاری میتواند تأثیر منفی بر ثبات و تنظیم هیجانی و مهارتهای حلمسئله و توانایی انطباق با موقعیت جدید و استرسزا داشته باشد.
این صفات شاید به دلیل این است که این کودکان دلبستگی سالمی به مراقبان خود ندارند
و به همین دلیل از دیگران کنارهگیری و اجتناب میکنند. اختلالات در این زمینه در کودکان منجر به مشکلات ارتباطی بعدی میشود.
دیدگاهتان را بنویسید