روابط دختران نوجوان با مادر و دوستان خود
زمان مطالعه: 4 دقیقه
دو پژوهشگر آمریکایی، گلد و یانف، ۱۳۴ نوجوان دبیرستانی را مطالعه کردهاند. بدین ترتیب که از آنها خواستهاند تا علاقهی خود نسبت به مادر را ارزیابی کنند. و تخمین بزنند که مادر تا چه اندازه برای آنها سلطهجو و تا چه اندازه الگوی خوبی بوده است.
همچنین از نوجوانان خواستهاند که رابطهی خود با یک دوست صمیمی را ارزیابی کنند: درجهی علاقه، درجهی سلطهگری دوست در روابط و آرزوی مشابهت با او.
پژوهشگران کشف کردهاند، دختران جوانی که احساس میکنند علاقهی زیادی به مادر خود دارند. و او را الگوی مناسب به حساب میآورند، با دوستان خود روابط گرمتر و موفقتری دارند.
به علاوه، دخترهایی که با مادر آزادمنش همانندی میکنند، اظهار میدارند که در رابط دوستانه نفوذ دوجانبهی بیشتری دارند. و از طرف دیگر، دختران جوانی که در خانه روابط صمیمی ندارند، کمتر میتوانند با همتایان خود روابط رضایتبخش برقرار کنند.
سرفصلهای این مقاله
- درست است که نوجوانان، زمانی که روابط آنها با والدین رضایتبخش نیست، به همتایان خود نزدیک
- میشوند.
- خانم اپتر فرضیهای را ارائه میدهد که مورد قبول اکثر متخصصان قرار میگیرد:
- برای پرورش هوش اخلاقی در فرزندان خود میتوانید کتابهای زیر را تهیه نمایید:
- راهکارهای رشد اخلاقی کودکان (نسخه چاپی)
- پرورش هوش اخلاقی کودکان و نوجوانان (نسخه pdf)
درست است که نوجوانان، زمانی که روابط آنها با والدین رضایتبخش نیست، به همتایان خود نزدیک
میشوند.
این نزدیک شدن در کل چندان عاطفی نیست، کمتر همانندسازی به همراه دارد و نسبت به زمانی که روابط با والدین صمیمانه است، کمتر متقابل است.
دختران نوجوانی که به مادر خود علاقه و محبت دارند، احساس میکنند که مادر با آنها به شیوهی آزادمنشانه رفتار میکند و با مادر همانندسازی میکنند. بدون تردید بیشتر شانس دارند که اعتماد و استقلال، که زیربنای توانایی صمیمیت را تشکیل میدهند، به دست آورند.
دوستیهایی که برای جبران کمبود عشق در خانواده به وجود میآید، ظاهراً نمیتواند جانشین خوبی باشد.
خانم ترس اپتر نیز به نوبهی خود، در مورد روابط دختران نوجوان با مادرانشان مطالعه کرده است. در این مطالعه، نوجوانان از روابط خود با مادر حرف زدهاند نه از کشمکشهای جدی با مادر.
بخش عظیمی از دختران نوجوان اعلام کردهاند کسی که بیش از همه، به آنها نزدیک بوده، کسی که بیش از همه آنها را دوست میداشته و کسی که بیش از همه از آنها حمایت میکرده است، مادرشان بوده است.
خانم اپتر کشف کرده است که مشاجره بین دختر و مادر پیش از هر چیز، شیوهی تفاهم آنها را منعکس میکند: این مشاجره، حتی اگر با خشم و ناکامی همراه باشد، نشانهی تمایل به جدایی نیست، بلکه تقاضایی است از جانب دختر: ( مرا آنطور که هستم درک کن و مرا چون هستم، دوست بدار).
مشاجرههای بیشمار و جر و بحثهای پایانناپذیر در مورد مدرسه، خانهداری، لباس پوشیدن، ساعات خارج شدن از خانه و … برای این است که مادر را وادار کنند تا به حرف نوجوان گوش دهد. (این بار مطابق با میل نوجوان رفتار کند).
برعکس، دختران نوجوان خیلی کم با پدر خود مشاجره میکنند. زیرا پدر، غیر از ویژگیهای دیگر، توانایی و ثبات عاطفی مادر را ندارد.
خانم اپتر فرضیهای را ارائه میدهد که مورد قبول اکثر متخصصان قرار میگیرد:
نوجوانان به الگوهای رشد نوجوانان نیاز دارند. این الگوها به تداومی که در عشق بین نوجوانان و والدین آنها موجودیت پیدا میکند، معنا میدهد. او، روابط دائمی بین والدین و فرزند را نشانهی پیروزمندی و قدرت میداند نه نشانهی ناپختگی.
به نظر خانم اپتر، جدایی میتواند معنای فردی سازی داشته باشد:
فرایندی که به شخصی متمایز، با ارزشهای خاص و نیازها و رویاهای خاص تبدیل میشود.
یا جدایی میتواند به معنای طلاق باشد، فرایندی که بر قطع روابط و جایگزین کردن یک شخص با شخص دیگر مبتنی است.
به نظر او، نوجوانان معمولاً مبنای هویت خود را با برقراری تعادل تازه با والدین پیدا میکنند نه با طرد والدین. و مادران به نوبهی خود، از احساسات حسادت و رقابت با دختران خود رنج نمیبرند. و آنها را به خاطر جوانی، زیبایی و شانسهایی که دارند سرزنش نمیکند.
میتوان گفت که حتی اگر مادر و دختران مشاجره و بحث داشته باشند، آنقدر به هم عشق و محبت دارند که میتوانند متحد باقی بمانند.
منبع مقاله: روان شناسی رشد (1 و 2) نوشته جیمز وندر زندن؛ ترجمه دکتر حمزه گنجی.
دیدگاهتان را بنویسید