راهبردهای حافظه
سرفصلهای این مقاله
راهبردهای حافظه:
راهبردهای حافظه (بسط دادن):
راهبرد سودمند دیگر برای بهبود یادآوری، جمع کردن، بسط دادن اطلاعات است که میخواهیم یادمان بماند.
بسط مخصوصاً زمانی سودمند است که میخواهیم بین دو یا چند محرک، مثلاً بین واژهای بیگانه و معادل انگلیسی آن، نوعی همخوانی ایجاد کنیم.
برای مثال، یکی از راههای به خاطر سپردن واژه اسپانول pato که معادل انگلیسی آن duck، به معنی اردک است. آن است که بین اردک و pot به معنی دیگ رابطه پیدا کنیم.
مایکل پرسلی (1982) پس از بررسی مقالهها و کتابهای نوشته شده در این زمینه متوجه شد که
استفادهی خود به خودی از فنون بسطی (دیرتر از همهی فنون وارد انبان فوت و فن یادسپارنده میشود). و استفاده از آن در دوران پیش از نوجوانی بسیار نادر است.
افزون بر این، درصد بزرگی از نوجوانان بسط را راهبردی برای بهبود یادآوری خود تلقی نمیکنند.
سطح عملکرد این دسته از نوجوانان در آزمونهای یادگیری متکی بر تداعی، معمولاً از سطح عملکرد همتایانی که از فنون بسط استفاده میکنند، پایینتر است.
چرا بسط این قدر دیر تکامل مییابد؟
دلیل آن ممکن است این باشد که شاید گنجایش بسیار محدود حافظهی فعال کودک خردسال
مانع از تولید میانجیهای بسطی پیچیده او میشود (پرسلی، 1982).
گروهی هم معتقدند که نوجوانان بدان سبب در بسط مهارت بیشتری دارند. که آگاهی آنها از جهان از کودکان خردسال بیشتر است و بهتر از کودکان خردسال میتوانند چگونگی ارتباط بین دو یا چند محرک را در ذهن خود مجسم کنند.
اندکی بعد خواهیم دید که امروزه شواهد نسبتاً فراوانی در دست داریم که در واقع پایهی دانش فرد بر عملکرد او در تکالیف مربوط به حافظه تاثیر میگذارد.
راهبردهای حافظه (سازمان معنایی):
از یک نظر، مرور ذهنی یکی از ابزارهای نسبتا غیرتخیلی حافظه است، زیرا به سادگی میتوان آن را یکی از اشکال شکلک سازی یا تقلید دانست.
اگر کسی صرفاً از راه تکرار نام اشیایی که باید به یاد بسپارد، به مرور ذهنی آنها بپردازد، ممکن است از درک روابط معنادار بین محرکها، که به یاد سپردن آنها را آسانتر میسازد، عاجز بماند.
مثال زیر را در نظر بگیرید:
فهرست1 : قایق، کبریت، چکش، کت، علف، جمله، مداد، سگ، فنجان، عکس.
فهرست2 : کارد، پیراهن، اتومبیل، چنگال، قایق، شلوار، جوراب، کامیون، قاشق، بشقاب.
اگر چه بازگو کردن این دو فهرست ده قلمی، برای کسی که صرفاً به مرور ذهنی آنها میپردازد،
ممکن است به یک اندازه دشوار باشد،
در عمل، برای بسیاری از افراد، فهرست دوم خیلی آسانتر از فهرست اول است.
علت آسان بودن فهرست دوم آن است که 10 شیء این فهرست را میتوان به سه مقوله متمایز معنایی (ظرف، پوشاک و خودرو) گروهبندی کرد و، در جریان ذخیره سازی و بازیابی اشیای این فهرست، آنها را به مثابه نشانه به کار برد.
کودکان تقریباً تا سن 9 یا 10 سالگی نام اشیایی را که میتوان آنها را از نظر معنایی سازماندهی کرد (مانند فهرست 2) بهتر از نام اشیایی که گروهبندی آنها دشوار است (مانند فهرست 1) به یاد نمیآورند.
این یافته نشان میدهد که کودکان خردسال در زمینهی سازماندهی اطلاعات برای یادآوری بعدی چندان کوششی به عمل نمیآورند.
کودکان چگونه یاد میگیرند سازماندهی نام اشیا را به گونهای انجام دهند که بتوانند در یادآوری نام آن اشیا از آن استفاده کنند؟
شاید این دانش از تجربههایی ناشی میشود که کودکان از راه گروهبندی اشیا و رویدادهای کاملاً مربوط به هم در مدرسه یا از راه مشاهدهی آموزگاری که مطالب درسی را به شیوهای کاملاً سازمان یافته ارائه میدهد، کسب میکنند.
«دبورا بست» و «پیتر اورنستاین» دریافتند که احتمال سازمان دادن اقلام به صورت خوشههای متمایز معنایی
برای کودکان 9 سالهای که به آنها یاد داده شده بود تا اقلام (به سهولت دستهبندی شدنی)
را به هر طریقی که خود میخواستند، جور کنند بیش از آزمودنیهای گواهی بود که به آنها
گفته شده بود تا اقلام نه چندان دستهبندی پذیر و دشوار از نظرسازماندهی را جور کنند.
افزون بر این، در مقایسه با آزمودنیهای گواه، آنهایی که اقلام (به سهولت دستهبندی شدنی) را جور کرده بودند، بعداً:
1- به سازمان دادن آن دسته از فهرستهای بعدی، که دستهبندی آنها دشوار بود، تمایل بیشتری نشان میدادند.
2- در آزمونهای یادآوری این مواد عملکرد بهتری داشتند.
3- وقتی از آنها درخواست میشد تا نحوهی به یاد سپردن مطالب را به کودکان 6 ساله آموزش دهند،
مشتاق بودند درباره محاسن راهبردهای سازمان دادن سخن دهند.
همان قدر که مدرسه رفتن ممکن است اهمیت داشته باشد، پرورش راهبردهای حافظه در خانه نیز مهم است.
مارتا کار و همکاران او (1989) مشاهده کردندکه اغلب کودکان 8-9 سالهای که شدیداً به راهبردهای سازمانی متکی بودند و در آزمونهای یادآوری بسیار خوب عمل میکردند، پدران و مادرانی داشتند که غالباً:
1- با آنها به بازیهای راهبرد-وابسته میپرداختند،
2- به آنها نشان میدادند که چگونه برای انجام دادن یا مرور تکالیف شبانهی خود طرحریزی کنند و راهبردی در پیش گیرند.
بنابراین، به نظر میرسد که بازیهای لذتبخش استراتژیک (مانند: شطرنج، ورق، بازی حافظه و امثال اینها) تنها برای ارتقای سطح همبستگی و گذرانیدن اوقات فراغت مفید نیست، بلکه به رشد عقلی کودکان خردسال نیز کمک میکنند.
راهبردهای حافظه (مرور ذهنی):
تدبیر بسیار سادهای که ما بزرگسالان برای حفظ کردن اطلاعات جدید به کار میبریم،
آن است که تا زمانی که فکر میکنیم آن اطلاعات را به خاطر نسپردهایم، چندین بار آنها را تکرار کنیم.
این «چندین بار تکرار یا مرور ذهنی کنید»، خیلی احتمال دارد که بدون توسل به قلم و کاغذ این راهنماییها را به خاطر بسپارید.
وقتی به کودکان 4 تا 3 سال میگویید سعی کنند اسباب بازیهایی را، که به آنها نشان داده میشود، به خاطر بسپارند، با دقت به آن اشیا نگاه میکنند و غالباً برچسبهایی به آنها میزنند (یک بار) و به ندرت در ذهن خود تکرار میکنند
جان فلاول و همکاران او به کودکان 5 تا 10 سال نیز دستورات حافظهای مشابهی دادند. آنها متوجه شدند که در این کودکان، برعکس کودکان 4 تا 3 سال. استفاده خود به خودی از مرور ذهنی (که با حرکت لبهای کودکان مشخص میشد) با بالا رفتن سن افزایش مییابد.
در حالی که تنها 10% کودکان 5 سالهای که یادآوری اطلاعات از آنها خواسته شده بود به مرور ذهنی این اطلاعات پرداختند،
بیش از 50% 7 سالهها و 85% 10 سالهها از این راهبرد مرور ذهنی استفاده کردهاند.
افزون بر این، کودکانی که این اطلاعات را در ذهن خود مرور نکرده بودند، تکلیف یادآوری را انجام دادند.
در پژوهشی دیگر، یافته فلاول دست کم از یک نظر با تردید مواجه شده است.
در این پژوهش معلوم شد که اکثریت قاطع کودکان 5 سالهای که از آنها خواسته میشود تا اطلاعاتی را به خاطر بسپارند، آن اطلاعات را در ذهن خود مرور میکنند.
با وجود این، تقریباً همه صاحب نظران متفقالقولاند که راهبردهای مرور ذهنی اولیه کودکان خردسال در مقایسه با فنون مورد استفاده کودکان بزرگتر، نسبتاً عاری از ظرافت و فاقد کارایی است.
اگر از کودکان 5 تا 8 ساله بخواهید تا فهرستی از لغاتی را که هر بار یکی از آنها عرضه میشود، به خاطر بسپارند،
مرور ذهنی آنها نیز معمولاً به همان ترتیب – هربار یک لغت – خواهد بود.
ولی کودکان 12 ساله، برعکس آنها، احتمالاً به مرور ذهنی خوشههای لغات میپردازند. و هنگام مرور ذهنی هر لغت، لغات قبلی را نیز تکرار میکنند.
برای پرورش هوش کودکان با استفاده از بازی بر روی لینک زیر کلیک کنید
پرورش هوش با حل کردن پازل
بدیهی است که نوع دوم مرور ذهنی راهبردها اثربخشتر است. زیرا کودکانی که این راهبرد را به کار میبرند،
آزمونهای یادآوری را بهتر از کودکانی انجام میدهند، که هر لغت را به تنهایی و به همان ترتیب عرضه شده در ذهن خود تکرار میکنند.
چرا کودکان خردسال در مرور ذهنی کارایی چندانی ندارند؟
شاید به این علت که کوشش کودکان خردسال، برای اجرای راهبرد پیچیده خوشه کردن، فضای حافظه فعال آنها را چنان اشغال میکند که توانایی بازیابی اطلاعات کافی برای تشکیل خوشههای مفید از آنان سلب میشود.
یافته پیتر اورنستاین و همکاران او با این اندیشه همسازی دارد. اورنستاین و همکاران او کوشیدند تا راهبرد مرور ذهنی از راه (خوشه کردن) را به کودکان 7 ساله بیاموزند.
آنها دریافتند که کودکان 7 ساله فقط در صورتی که اقلام فهرست در جلو چشمشان بماند، میتوانند این کار را انجام دهند.
یعنی این کودکان خردسال وقتی میتوانستند، بدون صرف نیروی زیاد، برای بازیابی مواد، خوشههایی از مواد تشکیل دهند،
اجرای راهبرد پیچیده خوشه کردن برایشان آسان میشد.
کودکان 12 ساله، برعکس کودکان 7 ساله و صرف نظر از اینکه اقلام را ببینند یا نه، به راهبرد خوشه کردن متکی بودند.
ظاهراً این فن مرور ذهنی کارآمد برای اکثر کودکان 12 ساله چنان خودکار شده است که تقریباً بدون هیچ گونه کوششی آن را اجرا میکنند.
در نتیجه برای بازیابی مطالب و مرور ذهنی آنها فضای بیشتری از حافظه فعال برایشان باقی میماند.
به طور کلی، از ناتوانی عمومی کودکان پیش دبستانی در مرور ذهنی مطالب و مرتبط ساختن آن با استفاده ناکارآمد کودکان خردسال دبستانی از این مهارت، چنین بر میآید که تکامل راهبردهای حافظه فرایندهای تدریجی است.
فرایندی که ممکن است هم به رشد حافظه فعال بستگی داشته باشد
و هم به فرصتهای فراوانی که کودکان برای تمرین این فنون دارند.
در واقع، جان فلاول نتیجهگیری کرده است که مرور ذهنی و راهبردهای دیگر حافظه در جریان تکامل خود از سه مرحله عبور میکنند:
1- کمبود میانجیگری:
در این مرحله، کودک از مهارتهای شناختی لازم برای اجرای راهبرد یا استفاده از آن بیبهره است. کوشش برای آموزش استفاده از آن به کودک بینتیجه است.
2- کمبود تولید:
کودک در این مرحله میتواند از راهبرد استفاده کند و ممکن است از این کار سود ببرد، ولی اغلب از آن استفاده نمیکند (معنی کمبود تولید همین است).
در این مرحله، تسریع کودک در استفاده از راهبرد یا یاد دادن نحوه استفاده از آن به کودک ممکن است در یادآوری او اثربخش باشد.
3- استفاده کامل از راهبرد:
سرانجام، از راهبرد به طور خود به خود و موثر برای بهبود یادگیری و حافظه استفاده میشود.
در عمل، بسیاری از انواع مهارتهای داده پردازی را میتوان با این سه مرحله توصیف کرد. زیرا به طوری که پیش از این دیدهایم راهبردهای توجهی، در جریان تکامل خود، مسیرهای رشدی مشابهی را میپیمایند.
دیدگاهتان را بنویسید