علت دروغ گویی کودکان و نوجوانان چیست؟ | تاثیر روشهای تربیتی والدین بر بهبود دروغگویی کودک
دروغ، بیان مطالبی است که با حقیقت تطبیق نمیکند. دروغ گویی یعنی اینکه شخصی به قصد گول زدن دیگران، خلاف واقعیت را بیان کند. تمایل به تکذیب حقیقت یا دروغ گویی کودکان، موضوعی است که کودکان به طور مستقیم یا غیرمستقیم با آنها آشنا شده و بعداً جزئی از واکنشهای او میشود.
یک بار پای سخنان یک استاد روانشناسی نشسته بودم که درباره اتفاقات روی داده هنگام اولین دروغ گویی کودکان صحبت میکرد. با عذرخواهی از آن استاد چیزی که به یاد میآورم این گونه است:
بیل و برادرش راسل نصف شب روی تخت بالا و پایین میپریدند (در سرپیچی از دستورات اکید والدینشان) آنها چهارچوب تخت را شکستند و صدای آن، پدر عصبانی را بیدار کرد.
پدر به سرعت وارد اتاق شد، به تخت شکسته اشاره کرد و فریاد زد: «شما این کار کردین؟» پسر بزرگتر با مِن و مِن گفت: «نه بابا! من این کارو نکردم!» سپس مکث کرد و چشمانش برق زد «اما میدونم کار کی بود. یه نفر از پنجره وارد اتاق شد و روی تخت 10 بار بالا و پایین پرید و اونو شکست، بعد از پنجره بیرون پرید و از خیابون به طرف پایین دوید!» پیشانی پدر چروک افتاد. «پسر، این اتاق پنجره نداره.» پسر فکر همه چیز را کرده بود. «میدونم بابا! پنجره رو هم با خودش برد!»
بله، بچهها دروغ گوهای خوبی نیستند، حداقل در ابتدا!
کودکان در اوایل خیال و واقعیت را به دشواری از هم تشخیص میدهند، به همین دلیل است که به بازیهای تخیلی علاقه دارند. آنها همچنین تصور میکنند که والدینشان همه چیز را میدانند، اعتقادی که تا هنگام بلوغ به طور کامل از بین نمیرود.
با وجود این، این اعتقاد حدود 36 ماهگی به تدریج تحلیل میرود، زمانی که کودکان در مییابند که والدین نمیتوانند همیشه ذهن آنها را بخوانند.
کودکان کشف میکنند که میتوانند بدون آنکه به دام بیفتند به والدینشان اطلاعات اشتباه بدهند و این موضوع آنها را شادمان (یا وحشت زده) میکند. یا همانگونه که داستان استاد نشان میدهد، کودکان فکر میکنند که میتوانند. فهم کودک از اینکه شما نمیتوانید ذهن او را بخوانید با شروع چیزی مصادف است که آن را مهارتهای نظریه ذهن میخوانیم. نظریه ذهن با گذشت زمان ایجاد میشود.
همه بچهها گاهی اوقات دروغ میگویند. در واقع یادگیری دروغ گویی کودکان به شکل هدفمند و مؤثر، نشانی از هوش کودک به شمار میآید. به گفته لارنس کوتنر، روانشناس و نویسنده شش کتاب درباره رشد کودکان، ساختار سادهترین دروغها هم نشانگر وجود رشد اجتماعی، مغزی، فکری و احساسی کودک است: «دروغ گویی کودکان دلایل متفاوتی دارد، اما بیشتر کودکان دروغ میگویند چون از دیدگاه آنها راحتترین راه حل برای مشکلات آنان است».
در دو سال اول زندگی، خبرهای دروغ مربوط میشود به عدم درک و مهارت کودک در پی بردن و فهمیدن صحبتها، چون اولاً در این سن کودک نمیداند دروغ چیست و ثانیاً چون فرهنگ لغات کامل نشده است، لذا نمیتواند آنچه را شنیده یا دیده است را عیناً بیان کند. بنابراین در این سن، گفتههای نادرست کودک را نمیتوان حمل بر دروغ گویی کرد.
به کودک سه سالهای فکر کنید که با لباس آغشته به مربا، کنار دیوار آشپزخانهای که سر تا سر آن مربا مالیده شده، ایستاده است و یک شیشه مربا هم در دست دارد. اگر از او بپرسید «تو مربا رو به دیوار مالیدی؟» میگوید «نه»!
کوتنر میگوید: در منطق کودکانه درک اختلاف بین «آدم بد بودن» و «کار بد انجام دادن» بسیار دشوار است. وقتی کودک خود را آدم بدی نمیداند، مبتنی بر استدلال ساده خود، نمیتواند کار بدی انجام داده باشد.
این پژوهشگر معتقد است با بزرگتر شدن بچهها، درک آنها از اثرات عملکرد خود بیشتر میشود. توانمندیشان در همدلی افزایش مییابد و قوه ادراک پیشرفتهتر، باعث پیچیدهتر شدن دروغ گویی کودکان میشود.
پس از این مرحله است که بچهها برای افزایش اعتمادبهنفس یا فرار از تنبیه و سرزنش، دروغ میگویند. در 4 تا 5 سالگی، این کار اغلب جنبه تخیلی دارد و کودک به شرح زندگی و تصورات خلاقه، ولی خام و غیردقیق کودکانه و خیالی خود میپردازد.
شرح این تصورات به این منظور نیست که با این کار مردم را گول بزنند، بلکه فقط کودک میخواهد تصورات تخیلی خود را که فکر میکند وجود دارد یا از آنها لذت میبرد را با دیگران در میان بگذارد.
بعد از شنیدن داستانهای تخیلی و دیدن فیلمهای افسانهای، این نوع دروغ گفتن بیشتر میشود. در این مورد اگر از کودک سوال شود که این گفتهها حقیقت دارد یا نه، مسلماً غیرحقیقی بودن آنها را تأیید میکند. معمولاً با بالا رفتن سن، چون کودک بین واقعیت و خیال تفاوت میگذارد، لذا کمتر به دروغ گویی تخیلی میپردازد.
سرفصلهای این مقاله
علت دروغ گویی کودکان چیست؟
تقلید از والدین یا دیگران:
مثلاً پدری که مقروض است به کودک خود میگوید: هر کس آمد یا تلفن کرد، بگو پدر به مسافرت رفته است! یا مهمانی میرسد و مادر به فرزندش میگوید: بگو مامان خانه نیست!
در این حالت کودک، دروغ گویی را نوعی نفع شخصی میپندارد و به تقلید از والدین خود به دروغ گویی میپردازد.
در فواصل ۵ تا ۱۰ سالگی، دروغ گویی به معنای واقعی در کودکان ظاهر میشود که از نظر آینده وخیم است. خوشبختانه چون کودکان در این سنین وابستگی کامل به والدین خود دارند، آنها میتوانند با سعی و تدابیر عاقلانه، دروغ پردازی فرزندان را به حداقل ممکن برسانند.
دروغ گویی دفاعی:
این نوع از دروغ گویی کودکان به منظور رهایی از مجازات، زمانی که از کودک بیشتر از توانایی جسمی و روحی او انتظار میرود، ابراز میشود. کودک برای پنهان کردن خطاهایی که مرتکب شده یا حتی خجالت از بیان آنها، به دروغ گویی میپردازد.
هراس از تنبیه:
در مستند «حقیقت کودکانی که دروغ میگویند» که از شبکه بی بی سی پخش شد، به مطالعهای که سال ۲۰۱۱ در دو مدرسه متفاوت در غرب آفریقا انجام شده، اشاره میشود.
یکی از مدارس تحت قوانینی سخت و با سختگیری زیاد اداره میشد و دیگری قوانین ملایمتری داشت و مدیریت آن آسانگیرتر بود.
صحبتهای سرکار خانم دکتر زهرا امیرآتشانی در رابطه با دروغ گویی کودکان در برنامه رادیویی از رادیو ایران.
ویکتوریا تالوار و همکارانش آزمونی به نام «حدس زدن» طراحی کردند که از کودکان میخواست بدون نگاه کردن حدس بزنند چه چیزی پشت سرشان صدا میکند.
به هنگام اجرای آزمون، بزرگسالان در اتاق حضور نداشتند و وقتی به اتاق وارد میشدند از کودکان میپرسیدند آیا به آن نگاه کردهاند یا نه؟
به گفته تالوار، احتمال دروغ گویی کودکان زمانی که در فضایی با تنبیههای تند و سختگیرانه درس میخواندند، بیشتر از دانشآموزان مدرسه دیگر بود. توانمندی دروغ گویی در این کودکان نیز پیشرفتهتر بود.
این پژوهشگر نتیجه میگیرد که سختگیری و دروغ گویی کودکان رابطه مستقیم دارند و سختگیری زیاد به افزایش دروغ گویی کودکان میانجامد. خانم تالوار معتقد است نه فقط در فضای مدرسه که سختگیری والدین نیز نتیجه مشابهی خواهد داشت. او میگوید:
آنچه در این پژوهش و آثار و تحقیقات دیگران درباره رفتارهای ضد اجتماعی کودکان میبینم، نشان میدهد والدین سختگیر که به احساسات کودک بیاعتنا هستند و خشناند، مانع درونی شدن نگرش و رفتار اخلاقی در کودک میشوند.
البته خانم تالوار تأکید میکند که این نوع سختگیری نباید با روش تربیتی مبتنی بر نظم و مقررات که برای احساسات کودک احترام قائل است، یکسان دانسته شود.
کوتنر میگوید اگر کودک احساس کند با اعتراف به اینکه به موقع به خانه نیامده، تحقیر و تنبیه میشود، منطقی است که دروغ بگوید، در این شرایط دروغ گویی کودکان یک رفتار انطباقی است.
جلب نظر دیگران:
دروغ گویی کودکان ممکن است ارادی یا غیرارادی و ناخودآگاه به منظور معینی باشد. مثل بیان مطالب و قصههای ساختگی برای جلب محبت، تحسین، ترساندن دیگران یا به خاطر نسبت دادن محاسن یا قدرت و شایستگی قابل تمجید به خود یا والدین.
انتقام گیری:
هدف از دروغ گویی کودکان ممکن است برای انتقامجویی و آزار شخص و کینهتوزی باشد، مثلاً کودک شیشهای را میشکند و آن را به خواهرش نسبت میدهد.
تربیت غلط:
عدهای نیز هدف معینی از دروغ گفتن ندارند، بلکه بر اثر عادت و تربیت غلط دروغ میگویند.
دروغ گویی تغییراتی را در بدن به وجود میآورد؛ از جمله:
- تعداد ضربان قلب و تنفس افزایش مییابد. شبیه این حالت در ترس هم وجود دارد.
- چشمها تغییریافته و حالت مخصوصی به خود میگیرد.
- طبق مطالعات و تحقیقات انجام شده اشخاص دروغگو، افرادی بیقرار، عصبانی و ناآرام هستند و این کار نشانه ناراحتی هیجانی و روانی آنان است.
دروغ گویی قابل تعامل:
به این نوع از دروغ گویی، دروغ گویی مرضی یا دروغ گویی بوالهوس میگویند. این حالت بیشتر در سنین بلوغ و نوجوانی مخصوصاً بین ۱۵ تا ۱۸ سالگی دیده میشود. این افراد معمولاً شخصیتی هیستریک و بیثبات دارند و از بیان روان و سلیس برخوردارند.
اغلب بذلهگو بوده و ظاهر فریبندهای دارند و با سر هم کردن استادانه داستانهای گوناگون، به طور اغراقآمیز به دروغ گفتن میپردازند و دردسرهای مختلفی برای خود و دیگران ایجاد میکنند.
اصطلاح «میتومانی» را «دوپره» ابداع کرده است و میگویند در دختران بیشتر از پسران دیده میشود و ممکن است موروثی یا خانوادگی باشد، زیرا در پنج نسل پیدرپی از یک خانواده گزارش شده است.
افراد مبتلا، گرایش مرض به ساختن و پرداختن امور غیرواقعی و خلق افسانههای خیالی دارند. این افراد در حین دروغگویی حتی ممکن است که به خودشان تهمت بزنند و خود را مقصر فاجعه قلمداد کنند و به این علت تحت تعقیب و پیگرد قرار گیرند.
روشهای تربیتی والدین بر دروغ گویی کودکان اثر دارند؟
تالوار میگوید این سؤال پیچیده یک جواب ساده ندارد و نمیتوان گفت کدام شیوه پرورشی و تربیتی، از دروغ گویی بچهها جلوگیری میکند: «لازم است پدران و مادران مقررات و انتظارات محکمی از فرزندانشان داشته باشند، اما نباید زور بگویند. توجه به واکنشها و احساسات بچهها و همینطور احساس خودشان به عنوان والد ضروری است».
کوتنر هم با این دیدگاه موافق است و میگوید: «اگر دروغ گویی کودکان شما به پدیدهای مزمن بدل شده یا به نحوی خود تخریبگر دروغ میگوید، تنها کاری که باید انجام دهید این است که به او کمک کنید زندگی بهتری داشته باشد. نباید پلیسوار مچگیری کنید و دروغهایش را به رخش بکشید، بلکه به او کمک کنید احساساتی را که منجر به دروغ گویی میشود، بشناسد و بر آنها چیره شود».
مثلاً اگر کودک هشت ساله شما به دروغ میگوید تکالیفش را به معلم تحویل داده اما معلم چیزی تحویل نگرفته، به جای فشار آوردن بر کودک و اعترافگیری از او، بر پیدا کردن راه حل تمرکز کنید. مثل راههایی که مهارت نظم و ترتیب را در او تقویت کند.
کودک در چنین شرایطی فکر میکند اگر بگوید مشقهایش را تحویل نداده، به دردسر میافتد و تنبیه یا حتی طرد میشود. پس دروغ گویی تنها راه نجات و امنیت است.
کوتنر پیشنهاد میکند «با دروغ گویی کودکان به عنوان یک مسئله انضباطی و تربیتی برخورد کنید، نه فرصتی برای تنبیه. به یاد داشته باشید دروغ گفتن امری عادی و انسانی است و هدف تربیت و پرورش کودک این است که یاد بگیرد چطور مسائل زندگی واقعی را بدون دروغ گفتن حل کند. پس به جای تمرکز بر دروغ گو خواندن کودک، به مسائلی توجه کنید که عامل دروغ گفتن هستند و راهحلی پیش پای کودک بگذارید که او به دلیل خردسالی نتوانسته برای خود پیدا کند.»
برای درمان دروغ گویی کودکان باید هرچه زودتر به رفع علت آن اقدام نمود. با صبر و بردباری ریشه اصلی گرایش و تمایل به این کار را پیدا کرد. برای این کار یک دوره رواندرمانی طولانی به منظور نوسازی شخصیت و رشد جنبههای عاطفی اخلاقی و وجدانی ضروری است.
دیدگاهتان را بنویسید