تیزهوشی (کودکان سرآمد)
زمان مطالعه: 3 دقیقه
آشفتگیهای بسیاری در کاربرد اصطلاحات 1) تیزهوشی، 2) سرآمدی، 3) استعداد و 4) نبوغ در بین مردم و محیطهای آموزشی به چشم میخورد. این واژهها برای توانایی فوق العاده افراد در یک زمینه یا چند زمینه عملکرد به کار میروند. در بسیاری از موارد، این افراد مورد ستایش قرار میگیرند ولی گاهی نیز مورد حسد واقع میشوند.
از آنجا که این افراد دارای توانایی بالایی هستند، مربیان و سیاست گذاران ممکن است تصور کنند که آنها بدون برنامه یا
کمکهای تخصصی نیز میتوانند به ظرفیتهای بالای خود دست پیدا کنند.
سرفصلهای این مقاله
- از نظر سازندگان آزمونها، هوش بالا با برتری در زمینههای کلامی یا ریاضی مشخص میشود.
- پرسشی که بر سر این دو راهی به ذهن هر کسی خطور میکند این است که چه باید کرد؟
- برای پرورش انواع هوش در کودکان خود میتوانید مجموعه پرورش ذهن را خریداری نمایید:
- مجموعه پرورش ذهن کودک (هفت جلدی) [نسخه چاپی]
- مجموعه پرورش ذهن کودک (هفت جلدی) [نسخه pdf]
از نظر سازندگان آزمونها، هوش بالا با برتری در زمینههای کلامی یا ریاضی مشخص میشود.
مردم اغلب کلمه سرآمدی را برای توصیف تمام کودکان به کار میبرند. برخی افراد، نبوغ را ارثی میدانند و برخی دیگر اکتسابی و گروهی نیز معتقدند نبوغ خدادادی است.
بسیاری دو مفهوم با استعدادی و سرآمدی را مترادف به کار میبرند. انتخاب یک تعریف درباره سرآمدی از تصمیمهای مهمی است که باید در یک منطقه گرفته شود. نکته جالب اینجاست که در بیشتر موارد این تصمیمها با روشهای واقعی یا نتایج پژوهشهای انجام شده در زمینه تعریف سرآمدی یا شناسایی کودکان مربوط نیستند یا ارتباط خیلی کمی دارند.
دلیل این امر نیز استفاده از روشهای شناسایی ناکارآمد، نادرست و نامربوطی است که هدف آنها یافتن دانش آموزان واجد ملاکهای تعریف دولتها میباشد.
نظامهای شناسایی کارآمد از روشهای گسترده ارزیابی جداگانه استفاده میکنند که به تنوع و گوناگونی سرآمدان توجه دارند،
سطوح مختلف پیشرفته دانش آموزان را مورد توجه قرار می دهند و توان باالقوه و نیز عملکرد را ارزیابی میکنند.
بررسی مسائل مختلف در مورد سرآمدان دو نکته را به طور بارز نشان میدهند:
از یک سو تحول جامعه تا حدود زیادی بستگی به استفاده از استعداد برتر گروهی از افراد آن دارد
و از سوی دیگر روشهایی که برای ارزیابی و گزینش آنها به کار میرود، قابل بحثاند و با اطمینان کافی نمیتوان بر آنها متکی بود.
پرسشی که بر سر این دو راهی به ذهن هر کسی خطور میکند این است که چه باید کرد؟
بنابراین بر اساس وجود یک بهره هوشی بالا نمیتوان کودکان سرآمد را متمایز کرد و تعیین تراز عملیاتی و خلاقیت باید در غنی سازی تصویری که بر اساس آزمونهای هوش از این کودکان به دست میآید، مشارکت داشته باشد.
همان گونه که در بالا اشاره شد در دنیای کنونی، نظامهای شناسایی کارآمد از روشهای گسترده ارزیابی چندگانه استفاده میکنند
که به تنوع و گوناگونی تیزهوشان توجه دارند و سطوح مختلف پیشرفت دانش آموزان را مورد توجه قرار میدهند.
استرنبرگ معتقد است همان گونه که افراد دارای برخی از عادات بد هستند، حوزههای تخصصی نیز عادات بدی دارند. مثلاً در حوزه سرآمدی پژوهشهایی انجام میشود و بدتر اینکه بر اساس نتایج آن کودکان به گروههای
با استعداد و بی استعداد تقسیم میشوند بدون اینکه درک درستی از استعداد وجود داشته باشد.
او مفاهیم عمده موجود در مقالههای معتبر را خلاصه نموده است. نکتهای که در همه مطالعات در رابطه با هوش وجود دارد این است که شناسایی کودکان با استعداد سرآمد، برای دولتها از ارزش ویژهای برخوردار است. زیرا پرورش این کودکان با تاکید بر سرآمدی آنها، به نفع بشریت خواهد بود.
به همین دلیل ضروری است که این کودکان با تاکید بر تعاریف دقیق از مفاهیم حوزه سرآمدی و با استفاده از ابزارهای تششخیصی، روا و معتبر شناسایی شوند و در جهت تسریع مراحل تحول شناختی آنها و شکوفایی استعدادهای ویژهشان توسط مربیان و متخصصین کارآزموده و هوشمند پرورش یابند.
دیدگاهتان را بنویسید