یک داستان واقعی: مشکلات تحصیلی
آرش دانش آموز ۱۹ سالهای است که در مقطع پیش دانشگاهی تحصیل میکند و برای کمک گرفتن در مورد مسائل تحصیلیاش (مشکلات تحصیلی) به مرکز پرورش ذهن فرزام مراجعه کرده است. از حدود شش ماه پیش که دوره تحصیلی جدید را شروع کرده است، در امتحاناتش عملکرد ضعیفی داشته و نیز در مدیریت روشهای مطالعه دچار مشکل بوده است.
نگرانیهایش در مورد شکست تحصیلی در کنکور به بروز علائمی از قبیل بیخوابی، تمرکز ضعیف و احساس ناامیدی منجر شده است. بعد از یک هفته پر تعارض او به صورت غیرمنتظره تصمیم گرفته است که دیگر به دبیرستان نرود و این تصمیم را با خانوادهاش مطرح کرده است.
سپس مادرش بلافاصله او را به مرکز که پیش از آن به آرمیتا و برادر کوچکترش کمک کرده بود، آورده است. در بدو مراجعه مادر، آرش به شدت مشتاق بود بداند که آیا اختلال نقص توجه_بیش فعالی فرزندش به بروز این مشکلات منجر شده یا آن موضوع در حال حاضر برطرف شده است.
آرش در زمانی که ۹ ساله بود در مرکز پرورش ذهن فرزام به دلیل ابتلا به اختلال نقص توجه_بیش فعالی ویزیت شده بود.
پرونده قبلی موجود در آن مرکز به این مطلب اشاره داشت که مشکلات آرش در مدرسه به صورت عدم دنبال کردن دستورات، عدم انجام تکالیف منزل، بلند شدن مکرر از سر جایش، عدم تحمل تا رسیدن نوبتش و گوش ندادن به درس بوده است.
همچنین او جز در مورد بازیهای رایانهای که تا ساعتها میتوانسته مشغول آنها باشد، در تمرکز کردن دچار مشکل بوده است. بر اساس شواهد پرونده قبلی به نظر میرسید که آرش در صحبت کردن دچار کندی است، ولی شرح حال مسائل مربوط به تولد و تکاملی وی نرمال بود.
والدین او زمانی که 5 ساله بوده است، به تهران مهاجرت کرده بودند. او سال اول تحصیل را به دلیل رفتارهای نابالغ و اشکال در یادگیری خواندن واژهها دو مرتبه گذرانده بود. با این وجود، این مطلب که آیا یادگیری زبان انگلیسی برای آرش به عنوان زبان دوم آسان بوده یا نه، در آن زمان مورد توجه قرار نگرفته بود.
در ارزیابیهای روانشناختی صورت گرفته به وسیله خانم دکتر آتشانی در سن ۹ سالگی، وجود اختلال خواندن (به ویژه اختلال در روان خواندن و درک مفاهیم) برای او مطرح شده بود. با این وجود، هیچگاه تشخیص ناتوانی یادگیری که لازمه آن وجود حداقل 20 نمره تفاوت بین IQ و نمره کسب شده در آزمون روانخوانی است، برای وی مطرح نشده بود.
با این وجود، به دلیل مشکلات یاد شده، برخی مراکز آموزشی از ثبتنام وی خودداری میکردند. روانپزشک مراقبتهای اولیه آرش، دارو درمانی را برای او ارجح دانسته بود ولی این موضوع با عدم استقبال مادرش مواجه شد.
در مقابل، مادر آرش به دنبال فعالیتهای فوق برنامه در رفتار درمانی برای درمان مشکلات فرزندش رفته بود، تا بتواند برای پسرش معلم خصوصی بگیرد و در بهبود خواندن و تمرکز کردن به وی کمک کند.
از زمانی که آرش دبیرستان را شروع کرده بود، در حفظ توجه و گوش کردن به یک سخنرانی به صورت کامل ناتوان بود. به آسانی دچار حواسپرتی میشد و همین عامل سبب میشد در یادداشتبرداری دچار مشکل شود.
برای بهبود اختلال خواندن در کودکان بر روی لینک زیر کلیک کنید:
سرفصلهای این مقاله
درک خواندن با بازی
همچنین او دائم احساس بیقراری، نگرانی و اضطراب داشت و در به خواب رفتن دچار مشکل بود.
طی روز دچار کاهش انرژی بود و در نهایت نمیتوانست مانند همسالانش وارد فعالیتهای سرگرمکننده شود. علائم افسردگی وی در طول مدت یک هفته متغیر و دارای نوسان بود. با این وجود به نظر نمیرسید که ارتباطی با عدم تمرکز وی داشته باشد.
آرش اظهار میکرد معلمان خوبی دارد که مشکلش را درک کردهاند و در فهم معانی دروس به او کمک میکنند و این امکان را برایش فراهم کردهاند که سخنرانیها را در نوارهای صوتی یا به صورت سایر اشکال داشته باشد تا از امتحان نهایی عقب نماند. همچنین اذعان میکرد که در صورت نبود این حمایتها در دبیرستان، او به شدت احساس تنهایی و شکست کرده و نمیتوانست با مسائل پیشآمده کنار بیاید.
تاریخچه خانوادگی آرش برای اختلال نقص توجه _ بیش فعالی در برادر بزرگترش مثبت بود. پدر آرش نیز که در سن 7 سالگی آرش فوت شده بود، شرح حالی از پرخاشگری کلامی در محل تحصیل داشته و بعد از گذشت یک ترم تحصیلی از دانشگاه اخراج شده بود.
تشخیص:
_ اختلال نقص توجه_بیش فعالی با غلبه نقص توجه با شدت خفیف تا متوسط
_ اختلال یادگیری ویژه، با درگیری حوزه خواندن (هم در زمینه روانی و کلامی و هم در زمینه درک) و اختلال بیانی_نوشتاری (هجی کردن و سازماندهی کردن بیانی_نوشتاری) با شدت متوسط
بحث:
آرش دارای تاریخچهای از اختلال نقص توجه_بیش فعالی است. زمانی که او برای اولین بار در ۹ سالگی مورد ارزیابی قرار گرفته بود، بر اساس معیارهای DSM-5 برای اختلال نقص توجه_بیش فعالی که حداقل شش علامت از نه علامت در دو حوزه نقص توجه یا بیش فعالی_تکانشگری را باید داشته باشد، این تشخیص برای وی مطرح شده بود (با آغاز قبل از ۱۲ سالگی).
تشخیص او اختلال نقص توجه_بیش فعالی ترکیبی بود که در حداقل شش علامت از هر کدام از هستههای تشخیصی را داشت.
در حال حاضر آرش ۱۹ ساله است و بر اساس شرح حال، پنج علامت از نقص توجه و دو علامت از بیش فعالی_تکانشگری را دارد. به نظر میرسد از نظر علامتی تا حدودی بهبود داشته است. بهبود نسبی از اختلال نقص توجه_بیش فعالی به ویژه در زمینه بیش فعالی با افزایش سن شایع است و البته دورههایی که قبلاً داشته مؤثر بوده است.
نکته مهم این است که بتوان اختلالهای همزمان با اختلال نقص توجه_بیش فعالی را در نظر گرفت. به طوری که گاهی امکان توجیه بهتر علائم اختلال نقص توجه_بیشفعالی با اختلالهای خلقی وجود دارد.
در طول مدت شش ماه گذشته، آرش علائمی از قبیل اضطراب و افسردگی را بروز داده است.
با این وجود، نقص توجه یا کاهش تمرکز وی در ارتباط با علائم، نوسانی نداشتهاند. از طرف دیگر علائم اختلال نقص توجه_بیش فعالی در وی مزمن است و بدون هیچگونه همزمانی، اختلالهای خلقی یا اضطرابی در دوران کودکی آغاز شدهاند.
مهمتر از آن اینکه تظاهرات علائم افسردگی در او تنها حدود یک هفته وجود داشته است، در حالی که مشکلات تحصیلیاش مزمن بوده است.
مشکلات تحصیلی در زمینه اختلال نقص توجه_بیش فعالی حتی در غیاب ابتلا به اختلال یادگیری ویژه (SLD) شایع است. با توجه به این مطلب که اختلال یادگیری ویژه به صورت همبود (همزمان) با اختلال نقص توجه_بیش فعالی نیز شایع است.
دیدگاهتان را بنویسید