نظریه ذهن چیست؟
زمان مطالعه: 4 دقیقه
یک مثال ادبی ممکن است به توضیح آن کمک کند.
یک بار ارنست همینگوی به چالش کشیده شد تا یک رمان را تنها در شش کلمه بنویسد، چیزی که نوشت نمونه کاملی از نظریه ذهن است؛ به این دلیل که وقتی آن را میخوانید نظریه ذهن شما را فعال می کند.
رمان شش کلمه ای همینگوی این است :«برای فروش: کفش نوزاد، استفاده نشده».
آیا این شش کلمه شما را غمگین می کند؟ باعث می شود به این فکر بیفتید که برای کسی که این آگهی را نوشته چه اتفاقی افتاده است؟
آیا می توانید حالت روانی آن شخص را استنباط کنید؟
بیشتر انسانها میتوانند این کار را بکنند، و ما برای این کار از مهارتهای نظریه ذهن بهره میگیریم. اساس این مهارتها بر این درک استوار است که رفتار شخص مقابل توسط طیفی از حالات روانی ایجاد میشود (باورها، نیات، امیال، ادراک، احساسات).
سرفصلهای این مقاله
نظریه ذهن، که اولین بار توسط دیوید پریماک پستاندار شناس استفاده شد، دو مولفه کلی دارد:
اولین مولفه توانایی تشخیص حالت روانی فرد دیگر است.
دومین مولفه درک این موضوع است که اگر چه این حالات ممکن است با حالات روانی شما تفاوت داشته باشند، ولی هنوز، برای شخصی که با او تعامل برقرار کردهاید، معتبر هستند.
شما نظریهای درباره نحوهی عملکرد ذهن شخص دیگر ایجاد میکنید، حتی اگر این عملکرد باعملکرد ذهن شما تفاوت داشته باشد.
آن شش کلمه ممکن است توسط زوجی نوشته شده باشد که نوزاد آنها به فاصلهی کوتاهی بعد از تولد از دنیا رفته است، و شما درد و اندوه آن ها را احساس میکنید .
ممکن است هرگز اندوه از دست دادن یک بچه را تجربه نکرده باشید، ممکن است حتی بچه نداشته باشید.
با وجود این با بهره گیری از مهارتهای پیشرفته نظریه ذهن میتوانید آن واقعیت را تجربه کنید و با آن همدلی نمایید.
کوتاهترین رمان دنیا میتواند دریایی از احساسات را فاش سازد. همینگوی آن را بهترین کار خود میداند. اگر چه نظریه ذهن نشان بارزی از رفتار انسان است، ولی از نظر دانشمندان، این جنبه از مغز هنگام تولد کاملاً ایجاد نشده است. اندازه گیری آن در بچههای خیلی کوچک بسیار دشوار است.
در عوض این مهارت ظاهراً به تدریج آشکار میشود و تحت تاثیر تجارب اجتماعی است. میتوانید این خط سیر زمانی را در نحوه دروغ گفتن کودکان مشاهده کنید. گول زدن یک شخص به نظریه ذهن نیاز دارد (توانایی سرک کشیدن به داخل ذهن فرد دیگر و پیش بینی نحوه تفکر آنها در واکنش به گفتههای شما).
این استعداد با گذشت زمان بهتر میشود.
بعد از 3 سالگی، کودکان با جدیت دروغ میگویند، گرچه معمولا ًبه صورت ناقص این کار را انجام میدهند. آنها در تکرار این عادت بد سرعت فوق العادهای میگیرند.
در 4 سالگی کودک هر 2 ساعت حدوداً یک بار دروغ میگوید.
در 6 سالگی، هر 90 دقیقه یک بار دروغ میگوید. وقتی تجربه اجتماعی و دایره واژگان کودک بالا میرود، دروغها ظریفتر و متداولتر میشوند و تشخیص آنها هم دشوارتر میگردد.
این خط سیر زمانی به محققان نشان میدهد که کودکان با برخی انواع استدلال اخلاقی رابطهای دارند که مستقل از سن است.
کودکان ممکن است با غریزه های اخلاقی معینی به دنیا بیایند، اما پرورش آنها به زمان نیاز دارد.
دیدگاهتان را بنویسید