کودک خوب، کودک بد
زمان مطالعه: 3 دقیقه
هر مادری با توجه به تجربیاتی كه با كودک خود در طی روند رشد داشته است، در ذهن خود یك سری برداشتهایی از كودک خود در ذهنش میسازد.
مادری كه احساس كند، تمام وقت و انرژی خود را برای كودكش گذاشته و به نوعی خیلی از خودش و خواستههای خودش گذشته و خودش را مظلوم میبیند، ممكن است تصویری از کودک خود بسازد كه تصویر خصوصیات بد كودك برای او بیشتر به چشم بیاید و تصویری كه او از فرزندش دارد بچه بد است.
چنین مادری ممكن است مسائل طبیعی كودك كه در روند رشد طی می كند، خیلی دشوار و سختتر به نظرش برسد. مثلاً آموزش توالت رفتن، یا جدا شدن از او و غیره.
در صورتی كه مادر دیگری حتی كودك سخت خودش را آسانتر مدیریت میكند و در نهایت بگوید “خب بچه است“.
سرفصلهای این مقاله
وقتی تصویری از كودك در ذهن مادر شكل بگیرد، نوع رفتار و احساس مادر در رفتارش با كودك تاثیر میگذارد.
در صورتی كه رفتار واقعی كودك با این تصویر هماهنگ نیست. یا اگر هماهنگ باشد این روابط به آرامی و به طور طبیعی گسترش پیدا میكند. و همه چیز مناسب به نظر میرسد.
بهترین حالت در این مواقع این است كه مادر تلاش كند كودك خود را بفهمد و دلایل رفتارش را متوجه شود. در واقع بچه خوب و بچه بد گاهی تنها تصور ذهن مادر است و یا والدین اوست.
در واقعیت فقط كودك نیازمندی وجود دارد كه باید مراحل سخت رشد را پشت سر بگذارد و در این مسیر به حمایت والدین خود نیاز دارد.
مادر باید مهارت خود را در زمینه صحبت با كودك بالا ببرد مخصوصاً صحبت كردن در مورد احساسات. یعنی گفتن این كه عصبانی است و حتی گاهی توضیح علت آن فوایدی هم دارد. اینكه صداقت خود را در بروز احساساتش نشان داده است. و دوم فرزندش هم میآموزد احساسات خود را انكار نكند و مهارت كلامی ابراز احساسات هم به كودک خود یاد دهد.
بنابراین خشم مادرانه با وجود جنبههای منفی، اثراتی هم میتواند داشته باشد.
دیدگاهتان را بنویسید