ویژگیهای ضروری برای قصه گویی
زمان مطالعه: 6 دقیقه
لازمه آماده شدن برای قصه گویی و استفاده از این هنر داشتن صداقت، ذوق و توجه به کیفیت مطلوب برای ارائه این نوع از ادبیات شفاهی است.
شاید، باید بر روی صفتهایی از قبیل بیشتر تاکید کرد و آنها را از ویژگیهای ضروری یک قصهگو در نظر گرفت.
سرفصلهای این مقاله
- قصه گویی مانند همه هنرهای دیگر میتواند به ابتذال کشیده شود.
- او تنها از عناصر زیر استفاده میکند:
- نویسنده فکر نمیکند در این نگرانی تنها بوده باشد.
- او به جای شنونده بودن به تماشاگر صرف تبدیل میشود.
- آماده کردن شرایط قصه گویی
- مسئولیت ضعف در مهارت گوش کردن را باید متوجه دستاورد فراگیر عصر ما یعنی رسانههای
- جمعی دانست.
- برای تهیه مجموعه کتاب داستانهای انتشارات فرزام بر روی لینکهای زیر کلیک نمایید:
- مجموعه کتاب داستان(3 جلدی)(نسخه ویدیویی)
- مجموعه کامل پتی گربه(نسخه ویدیویی)
- مجموعه 3 کتاب داستان برگزیده جشنواره کرونایی
قصه گویی مانند همه هنرهای دیگر میتواند به ابتذال کشیده شود.
اگر هنر قصه گویی بخواهد به شکوفایی خود ادامه دهد باید ما به عنوان قصهگو حافظ صداقت آن باشیم. همان طور که پیش از این گفته شد، قصهگو برای خلق این جادو تنها داستان و شنوندگان را در اختیار دارد.
داستان او قصهای است که به دلیل داشتن ارزش ذاتی ادبی و مطابقت با عوامل شخصیت خاص خود او انتخاب شده است.
قصه گو با استفاده کردن از ابزارهای شخصی خود در قصه گویی. یعنی با انتخاب کردن کلمهها، صدا، رفتار، حرکتها و حالتهای چهره. و مانند اینها به آماده کردن قصه میپردازد، و سپس آن را به گوش و به خیال شنوندگان میرساند.
او تنها از عناصر زیر استفاده میکند:
1- یک داستان مناسب که به خوبی نیز آماده شده است و با شخصیت و سبک مخصوص او منطبق است.
2– ابزارهای قصهگو، صدای موثر و شیوه بیان و ارائه.
3- تخیل شنوندگانش.
قصهگو به هیچ وجه نباید روی شگردها حساب کند و به عوامل غیر عادی که میتواند بر قصه گویی او تاثیر بگذارد و آن را به یک نمایش مبدل سازد، متوسل شود.
نویسنده از وجود این مسئله آگاه است و حتی خود شاهد به کار رفتن سبکی در قصه گویی بوده که سعی داشته است با توسل به وسایل کمکی و امکانات نامربوط، به قصه گویی چیزی بیافزاید.
او استفاده کردن از تابلوهای ماهوت، تخته و گچ، عروسک، قصه گوی کلبس به لباسهای نمایشی. زنگهایی که به صدا درآمده و بوقهایی که درآن دمیده شده را شاهد بوده است. حتی یک بار نیز جریان خزیدن مار زندهای را بر بازوی قصه گویی دیده است. که مشغول گفتن قصهای درباره دلایل فش فش کردن مارها بوده است.
نویسنده باید اعتراف کند که در این تجربه هرگز به درستی متوجه نشده است که چرا مارها فش فش میکنند. زیرا او تنها نگران این بوده است که مبادا این نمونه جنبنده خود را از دست قصهگو رها سازد و به شنوندگانش حمله کند.
نویسنده فکر نمیکند در این نگرانی تنها بوده باشد.
نویسنده ناچار از گفتن این واقعیت است که او هرگز قصه گویی را ندیده است. که از وسایل غیر ضروری استفاده کرده باشد و توانسته باشد که یک برنامه قصه گویی موثر و واقعی به وجود بیاورد.
هرگاه یکی از این وسایل بکار برده میشود به جای آنکه عاملی سازنده باشد به عاملی مخرب بدل میشود.
شنونده به طور طبیعی و در حقیقت چندین برابر آنچه باید در قصه درگیر شود. اسیر این وسایل کمکی میشود و در نتیجه همه آن جنبه آفرینش دوجانبه یک قصه گویی خوب از دست میرود.
قصهگو به تنهایی و با استفاده کردن از وسایل کمکی به خلق داستان میپردازد. و شنونده امکان خود را برای شریک شدن در خلاقی قصهگو از دست میدهد و نقش او غیرفعال میشود.
او به جای شنونده بودن به تماشاگر صرف تبدیل میشود.
نویسنده اغلب، وسوسه شده است که از قصه گویی که از یک چنین گول زنکهایی استفاده میکند. بپرسد که دلیل به کار بردن این گونه وسایل و امتیازی که برای او به عنوان یک قصهگو دارد، چیست؟ و این گونه وسایل نامربوط در هنر خلق کردن به او چه کمکی میکند؟
استفاده کردن از این گول زنکها و وسایل نامربوط در هنر خلاق قصه گویی یا کمترین تاثیر مثبتی نداشته یا تاثیر آن بسیار اندک بوده است. حتی از نظری هم مخرب به شمار آمده است یا آنکه برای قصه گویی که فاقد قدرت به کار بردن روش موثری در هنر قصه گویی است به صورت تکیه گاهی درآمده است.
استفاده کردن از این وسایل گول زنک اغلب اوقات قصه گویی به نمایش بدل میکند. و ساعت قصه گویی به ساعت نمایش تبدیل میشود. این وسایل اغلب جذاب، نافذ، جالب و شیرین است. اما استفاده کردن از هیچیک از آنها برای قصه گویی خوب ضروری نیست.
هنر قصه گویی همچنان به عنوان یکی از قدیمی ترین شکلهای هنر بشر باقی میماند و این شکل از هنر بخصوص برای کودکان ارزشمند است.
بزرگسالانی که میخواهند برای کودکان قصه بگویند باید با احترام و صداقت و مهارت در این راه سرمایه گذاری کنند. و به این ترتیب به این هنر نزدیک شوند. در این صورت پاداشی که به دست خواهد آمد. معمولاً بیشتر ازسرمایه گذاری خواهد بود.
آماده کردن شرایط قصه گویی
قصه گویی در کلاس درس:
وقتی که قصهگو و گروهی شنونده برای آفریدن یک داستان گرد هم می آیند.،برای اجرای موفقیتآمیز برنامه نیاز به موقعیت فیزیکی و روانی خاصی دارند که باید در نظر گرفته شود. محیط یک کلاس در صورتی برای قصه گویی محیطی مطلوب خواهد شد که قصهگو به چند عامل توجه داشته باشد.
زمان قصه گویی باید رها از هر گونه قید رسمی باشد. زمانی برای سهیم شدن در یک آفرینش دوجانبه و زیبا. چنین شرایط عاطفی که سبب به وجود آمدن این حالت در شنوندگان میشود، باید به وسیله قصهگو به وجود آید.
بسیاری از قصهگوها، با بیانی ساده از عهده این کار بر میآیند. آنها معتقداند که زمان قصه گویی، زمان خاصی برای شادی، رها بودن از قیود و لذت بردن از یک تجربه منحصر به فرد است.
قصهگو همچنین در سراسر برنامه قصه گویی، کودکان را برای چگونه گوش دادن راهنمایی میکند. در دنیای پر مشغله و شلوغ ما، بسیاری از کودکان راه درست گوش کردن را نمیدانند. آنها برای اینکه بتوانند از قصهای هر آنچه دریافت کردنی است بهدست بیاورند. نیاز به کمک دارند تا راه درست گوش کردن را بیاموزند.
قصه گوهای الکترونیکی در تلویزیون، صفحه، رادیو و فیلم کمکی به بالا بردن مهارت گوش کردن نمیکند. در قصه گویی، کودکان به کاری مشترک با یک قصه گوی زنده و واقعی نیاز دارند.
مسئولیت ضعف در مهارت گوش کردن را باید متوجه دستاورد فراگیر عصر ما یعنی رسانههای
جمعی دانست.
معمولاً قصهگو میتواند به سادگی کودکان را دربارهی گوش دادن راهنمایی کند. قصهگو به گروه میگوید که زمان گوش کردن فرا رسیده است.
آن زمانی است که سکوت اهمیت بسیار دارد. اگر قرار باشد تخیل به کار بیفتد و داستان جادوی خود را ظاهر کند باید خوب گوش داده شود.
قصهگو باید پیش از شروع کار، اطلاعاتی را درباره ی قصه در اختیار شنوندگان بگذارد. گاهی فقط اشارهای مختصر دربارهی قصه و نویسنده و کتابی که داستان از آن انتخاب شده، کافی است.
زمانی دیگر ممکن است قصهگو بخواهد نکاتی را در حد اظهار نظر شخصی دربارهی رابطه خودش با قصه. و چگونگی یافتن آن و دلایل علاقهمند بودن به آن و ارتباط این قصه با جهان امروز و غیره را مطرح کند.
اتفاق میافتد که قصهگو متوجه میشود که کودکان قصهای را که او میخواهد بگوید، میدانند. و این مسئله به خصوص در مورد ادبیات قومی بیشتر صادق است.
اگر قصه، یک قصهی آشنا باشد، قصهگو میتواند به شنوندگان بگوید داستانی را که خواهند شنید. شاید از داستانهای قدیمی و محبوب آنها باشد. به هر حال او نباید نام قصه را فاش کند اما باید به شنوندگان بگوید. که وقتی که او به نقطهای از داستان برسد آنها قصه را خواهند شناخت.
باید به آنها بگویید که آنچه را از قصه میدانند. تا پایان ابراز نکنند تا پس از آن بتوانند با پهلودستی خود مقایسه کنند. و ببینند که دقیقاً در کجای داستان با شنیدن کلمه کلیدی، موفق شدهاند نام داستان را تشخیص بدهند.
دیدگاهتان را بنویسید