تأثیرات برچسب زدن به کودکان و نوجوانان
سرفصلهای این مقاله
-
- اینها برچسبهایی هست که در خانواده گاهی اوقات به بچهها زده میشود.
- جدایی از اینها دو نوع برچسب زدن داریم:
- یعنی بیشازحد دوست داشته مهربانی کند و بازخورد بگیرد از دیگران.
- من توصیه میکنم خیلی مراقب باشیم چون داریم آینده اقتصادی فرزند خود را با این کلمات خراب میکنیم.
- توصیه ما این است که حواسمان باشد برای تغییر رفتار بههیچوجه از برچسب زدن استفاده نکنید.
- و نکته آخر در اثرات منفی آن، تعاملات با اطرافیان است که بسیار بد میشود.
- برای خواندن مقاله «اختلالات یادگیری» به لینک زیر مراجعه نمایید:
- این میتواند اختلافات زیادی در روابط والد و فرزند و روابط فرزندان با یکدیگر ایجاد بکند.
- بچهها چنین چیزهایی را درک میکنند و ناخودآگاه باعث میشود رفتارهایی بکنند که توجه بیشتری از پدر و
- مادر بگیرند.
- باید با توجه به سنش محبت کنیم.
- یعنی ما به جای اینکه درخواستمان ثابت باشه یه مرحله بهتر میکنیم.
- اما وقتی من به عنوان مادر یا پدر مثلاً به بچه این حس را بدهم، این ارزشمند است.
- توصیه من به این بزرگوار این است که حتماً باید نکات مثبت را به فرزند بگوییم.
- تصویر ذهنیاش این است که باید این شجاعت را همهجا نشان بدهد، حتی اگر با توانمندیاش همخوان
- نباشد.
- برای افزایش انواع هوش در فرزندان خود میتوانید مجموعه زیر را خریداری نمایید:
- مجموعه پرورش ذهن کودک(هفت جلدی)[نسخه چاپی]
- مجموعه پرورش ذهن کودک(هفت جلدی)[نسخه pdf]
زمان مطالعه: 10 دقیقه
صحبتهای سرکار خانم دکتر زهرا امیرآتشانی در برنامه رادیویی خانه و خانواده از رادیو ایران.
موضوع امروز برنامه خانه و خانواده، تأثیرات برچسب زدن به کودکان و نوجوانان است.
برچسب مثلاً یعنی پسر نوجوان حواسش نیست میخورد به میز و مبل و پدرش به او میگوید: دستوپا چلفتی…
دختر خانواده تا ناراجت میشود، قهر میکند. مامان چی میگوید: خیلی لوسی…
بچه در بازی دلش نمیخواهد عروسکش را به بچه مهمان بدهد و خواهر بزرگ چی میگوید: لوسی یا خیلی خسیسی از این اخلاقت بدم میآید..
خسیس، دستوپا چلفتی، لوس، نُنُر و….
اینها برچسبهایی هست که در خانواده گاهی اوقات به بچهها زده میشود.
امروز در رابطه با این برچسبها میخواهیم با هم صحبت کنیم. و بدانیم که زدن برچسبها روی بچهها چه تأثیری در روند رشد تقویتی آنها دارد؟
یکی از شنوندگان گفتند که قدیما وقتی من کار را درست انجام نمیدادم، به من میگفتند سوسول و من خیلی ناراحت میشدم. اما چارهای نبود چون کوچک بودم هیچ حرفی نمیزدم اما آنقدر تأثیر داشته که هنوز در بزرگسالی ایشان هنوز در ذهنشان هست.
یا حرفهایی مثل چقدر حسودی چقدر لوسی و …
اینها حرفهایی هست که ما ممکن در خانواده ردوبدل کنیم. غافل از تأثیری که میتواند در تربیت و رشد فرزند داشته باشد.
پاسخ دکتر امیرآتشانی: برچسب زدن نوعی محدود کردن رفتار چه از نوع مثبت و چه از نوع منفی آن است. ما علاوه بر برچسبهای منفی که امروز شما لطف کردید و بیان فرمودید، یکسری برچسب مثبت داریم که آنها هم زمانی که بیش از حد تکرار بشود. میتواند تأثیرات مخرب بر فرزندم داشته باشد.
جدایی از اینها دو نوع برچسب زدن داریم:
یکسری برچسبهای ظاهری که در فرهنگ ما مثل حسن کچل که از داخل قصههای قدیمی برداشته شده و بیان میشود.
یک نکته دیگر صفتهای شخصیتی پسر شجاع آدم مهربان دختر تنبل.
چه مثبت چه منفی دستهبندیهای مختلفی میتوانند داشته باشند.
اما بحث این هست که چه برچسب مثبت شما به فرزندتان بدهید چه منفی، خود این برچسب زدن باعث اثرات منفی در طول زندگی فرزندمان میشود.
مثلاً پژوهشها نشان دادند وقتی که ما بچهها را بیشازحد بهشان باهوش بگوییم. مثلاً پسر من پسر باهوشی باشد بر فرض مداوم آن را آرش باهوش، حسین باهوش یا هر چیزی. کلمه باهوش را مداوم به فرزندمان بگوییم. هر کدام از اینها اثرات منفی دارد.
باهوشتر گفتنهای زیاد باعث میشود فرد میزان پشتکارش کم بشود و باعث میشود عملکردش ضعیفتر بشود.
فرد تصورش این است چون باهوش هست نیازی به این ندارد که به اندازه کافی درس بخواند. یا زحمت مطالعه زیاد به خود بدهد و اینها در درازمدت میتواند بر زندگی فرد اثرگذار باشد و اثر منفی بگذارد.
زمانی که ما زیاد از حد به کودک خود از بچگی بگوییم تو خیلی مهربانی و مدام این برچسب را به او بزنیم. گاهی کودک ما توانایی این را ندارد که مهربانی بکند، در شرایطی نیست که مهربانی کند اما به خاطر برچسبی که به او زدیم و اقتضای دیگران و چهارچوبی که فرد را در آن قرار دادهایم مجبور میشود کاری را انجام بدهد که در آن زمان برایش بسیار سخت و مشکلآفرین است.
پرسش مجری: یعنی فرد را در معذوریت قرار دادیم؟
پاسخ دکتر امیرآتشانی: دقیقاً. حتی دیده شده است کسانی که زیاد این کلمه برای آنها اطلاق شده است فرد اختلال به مهرطلبی تبدیل شده است.
یعنی بیشازحد دوست داشته مهربانی کند و بازخورد بگیرد از دیگران.
این بازخورد مهربانی را از دیگران ببینند و این خود مشکلآفرین است.
در موارد منفی قاعدتاً یکی از مهمترین آیتمها کاهش اعتمادبهنفس است. در موارد مثبت افزایش اعتمادبهنفس در حد خودشیفتگی است. فرد خودش را شایستهتر و بهتر از دیگران میدانند.
ما الآن در یکسری از خانوادهها با این معضل بیشتر مواجه هستیم. یعنی فرد توانمندی و صفات مثبت خود را نه در حد معمول بلکه خیلی فراتر از حد معمول میشناسد. خودش را درست نمیشناسد و این باعث خودشیفتگی و باعث شکستهای مختلف در طول زندگیاش میشود.
آسیبهای بسیار زیادی را اینها میبینند به خاطر این که در صفات مثبتی غرق میشوند که یا اصلاً نیست یا به اندازهای که آنها فکر میکنند، نیست.
این بحث، بخش مثبتش بود اما بخش منفی آن کاهش اعتمادبهنفس است و باعث میشود آنها جلو نروند. وقتی که من مداوم به بچه خود میگویم دستوپا چلفتی، وقتی که مدام بگویم خسیس هستید. آنها بسیار آسیبزننده هست مخصوصاً خسیس نبودن و پول درست خرج کردن یکی از آیتمهای هوش مالی هست.
من توصیه میکنم خیلی مراقب باشیم چون داریم آینده اقتصادی فرزند خود را با این کلمات خراب میکنیم.
در یک بازه زمانی بچههای ما مالکیتشان بسیار زیاد است. تا 3 یا 4 سالگی خیلی زیاد و بعد تا ۷ سالگی به سمت تعادل میروند.
اما اگر من به جای اینکه تشخیص بدهم که این حس مالکیت بالایی دارد که اینگونه صحبت میکند و اسباببازی را به کسی نمیدهد یا صفت خسیس بودن را به او بدهم در آینده دچار مشکلات زیادی میشود.
پرسش مجری: بعضی اوقات ما پدر و مادرها فکر میکنیم که من اگر به بچه خود بگویم که خسیس است. یا اینکه هیچوقت عرضه نداری کاری را درست انجام بدهی. یعنی برچسب بیعرضگی بزنم این باعث میشود که او را متوجه رفتارش بکنم.
مثلاً خیلی خسیسی که اسباببازیات را به دخترخاله و پسرخالهات نمیدهی.
پرسش مجری: گاهی شاید من با این هدف میخواهم این کار را انجام بدهم و از این برچسب برای آگاه کردن فرزندان استفاده بکنم؟
پاسخ دکتر امیرآتشانی: نکته جالب این است که رفتار نامطلوب اصلاً با این روش جلوگیری نمیشود. و یک نکته دیگر اینکه ما میتوانیم عملکرد را بگوییم، مثلاً دادن اسباببازی به دیگران.
ما به خود آن عمل میکنیم اما زمانی که به فرد اطلاق میکنیم یعنی در رابطه با خودش صحبت کردهایم.
توصیه ما این است که حواسمان باشد برای تغییر رفتار بههیچوجه از برچسب زدن استفاده نکنید.
چون مشکلات دیگری را به همراه دارد. یکی از مشکلات شکلگیری شخصیت هیستریک و نمایشی است و فرد فکر میکند. همیشه باید در قالب قرار بگیرد و عصبی میشود. به خاطر این که در آن قالب نمیتواند قرار بگیرد چه مثبت چه منفی در هر دو مورد این وضعیت به وجود میآید.
این فرد نمیتواند توان این را داشته باشد که هیجان خود را درست بروز بدهد. برای اینکه گاهی آن برچسبها چارچوب ذهنی برگشت ایجاد کرده و فکر میکند فقط باید در قالب پیش برود.
یک مورد دیگر شخص دچار شخصیت وسواسی میشود. گاهی انسانها وقتی مداوم به آنها برچسب زده میشود. حس میکنند باید در آن قالب قرار بگیرند و این یک ویژگی وسواس گونه برای آنها به وجود میآورد.
این در موارد مثبت نیز بیشتر دیده میشود. برای اینکه مثلاً ما به فردی میگوییم خیلی زبل است با سرعت کارهایش را انجام میدهد. این مداوم دلش میخواهد با سرعت کارهایش را انجام بدهد و مداوم یک ارزیابی وسواس گونه از خود دارد.
که آیا من به اندازه کافی در انجام این عمل سرعت داشتم یا نه و این میتواند خودش آسیبرسان باشد.
و نکته آخر در اثرات منفی آن، تعاملات با اطرافیان است که بسیار بد میشود.
مثلاً رابطه خواهر و برادرها با استفاده از این برچسبها ممکن است تحت تأثیرات بدی قرار بگیرد.
و برای والدین نیز همبنطور است. متأسفانه برچسب پرخاشگری و اضطراب به فرد زده میشود و یک روحیه مخالفت گرایی و منفی گرایی در فرد ایجاد میکند.
فکر میکند مداوم باید برخورد کند و بازخورد منفی نشان بدهد بابت یک برچسبی که به او زده شده است. دشمنی و کینهتوزی را زیاد میکند.
پدر و مادرهای عزیز حواستان باشد اگر میخواهید خواهر و برادرها و دو فرزندتان در کنار یکدیگر باشند، با هم خوب باشند. و پشتیبان یکدیگر باشند نه این که سایه همدیگر را با تیر بزنند، لطفاً به این نکات توجه بفرمایید:
از بچگی برچسب نزنید به فرزندتان که تو اصلاً با خواهرت خوب نیستی، اخلاقت به فلانی رفته.
شما عین خالت هستی. شما عین داییت هستی یا …
اینها برچسب است که فرد را در یک کالبد و نقش قرار میدهد و ناخودآگاه هر کاری که آن خاله یا عمه کرده را این فرد باید ناخودآگاه انجام بدهد.
برای خواندن مقاله «اختلالات یادگیری» به لینک زیر مراجعه نمایید:
این میتواند اختلافات زیادی در روابط والد و فرزند و روابط فرزندان با یکدیگر ایجاد بکند.
پرسش مجری: یکی از شنوندگان پرسیدن یک رفتارهایی مداوم در بچه تکرار میشود. مثلاً دختر خانمی که از بچگی از 7 یا 8 سالگی بسیار حسادت داشت و متأسفانه با این حسادت بزرگ شده است. الآن نزدیک ۲۰ سالش است و دختره حسودی است که باعث درگیری در خانواده میشود. چه کار باید کرد با رفتارهایی که بسیار تکرار میشود در فرزندان؟
پاسخ دکتر امیرآتشانی: در رابطه با رفتار حسادت اگر فردی دارای رفتار حسادت است. قطعاً پله پله شروع شده است زمانی که ما عملکرد دیگران را مثبتهایش را خیلی بُلد میکنیم. وقتی که ما یکی از فرزندان خود را بیشازحد بالا میبریم یا نگاه محبتآمیز به آن داریم.
در پژوهشی که من خودم انجام دادهام، بعضی از خانوادهها اعلام میکنند که ما خانوادهها فرزندانمان را عین هم دوست داریم اما دست ما نیست. این فرزند من شیرین زبونتر هست و یا فرزند دیگر هم اذیت میکند.
وقتی که نگاه مادران بررسی شد حتی نگاهشان به بچهای که عملکردش مثبت است، عاطفیتر است تا بچهای که عملکردش منفی است.
بچهها چنین چیزهایی را درک میکنند و ناخودآگاه باعث میشود رفتارهایی بکنند که توجه بیشتری از پدر و
مادر بگیرند.
وقتی که شکست بخورند در این حوزه بیشتر به دنبال تخریب نفر مقابل هستند و به دنبال حسادت هستند.
اما اگر ما زمینه اولیه را تلاش کنیم تا یک زمینه ایجاد بکنیم، بعضی از وقتها والدین فکر میکنند یکسان محبت کردن این هست که غذای یکجور، لباس یکجور دهند و بعضی اوقات میگویند. ما حتی برای آن بچه دیگرم اسباببازی بیشتری خریدیم.
بحث این نیست که اسباببازی بخریم یا نخریم. این است که محبت به اندازه کافی داشته باشیم، لمس به اندازه کافی داشته باشیم. بچهای که کاملاً یکی از والدین مداوم به او میگوید تو شبیه فلانی هستی.
مثلاً من با خواهرم دوران بچگی پرتنشی را گذراندم و بعد الآن مثلاً بچه اول یا دوم من کپی خواهرم شده است. ولی وقتی که من فرزندم را میبینم. ناخودآگاه یاد آن فرد میافتم، یاد تنشهایی که داشتم، محبتهایی که این فرد کرده بیفتم. ناخودآگاه در برخورد با فرزندانم تأثیرگذار است.
اینکه ما میگوییم هر دو فرزندمان را یکجور دوست داریم، فایدهای برای فرزندانمان ندارد. ما باید نحوه عملکردمان برای هر دو فرزند یکسان باشد.
باید با توجه به سنش محبت کنیم.
محبت به بچه 2 ساله با محبتی که به بچه ۱۲ ساله داریم، باید متفاوت باشد. ولی باید بَلد باشم بر اساس سن این کار را انجام بدهیم.
یکی از سادهترین کارهایی که میکنیم این است که به فرزندانمان احترام بگذاریم. و نکته بعدی اینکه حتماً به اندازه کافی لمسشون کنیم.
یه لیوان آب میخواهیم به بچه بدهیم، طوری بدهیم که دستمان به دستش بخورد. این تماس لمسی میتواند وضعیت ارتباطی شما را بهتر بکند.
تکرارشونده به بچهها خیلی زیاد نباشد. یعنی من هر روز وقتی روی زمین وسایل فرزندم را میبینم. هیچ عملکردی برای بهبود به عنوان مادر ندارم و فقط داد میزنم و میگویم چقدر بینظمی، خودم برم جمع کنم. یک چنین چیزی وضعیت را درست نمیکند.
کاری که ما انجام میدهیم این است که میآییم از درخواستمان کم میکنیم. نظم از نظر ما به عنوان مادر مثلاً اینکه کل اسباببازیهایش را بگذارید توی قفسه. اگر امروز دیدید یک دانه از اسباببازیاش را برداشت گذاشت و دو تا کتابش را برداشت و گذاشت برای سن بالاتر حتماً بهش بگوییم آفرین کارکردی حالا هر چی که مونده رو با هم انجام بدیم.
یعنی ما به جای اینکه درخواستمان ثابت باشه یه مرحله بهتر میکنیم.
عزیزی صحبت کردن در مورد تربیت قدیمیها. در تربیت جدید یکی از مشکلات کنونی والدین ما این است که در مورد مسائل منفی زیاد صحبت میکنند با هم. این باید جابهجا بشود در مورد مسائل مثبت زیاد حرف بزنید.
مثلاً مادر میآید 2 تا 3 ساعت در مورد بینظمی و اتاق کثیف فرزندش صحبت میکند. ولی اگر فرزندش مثلاً امروز دفترش را صاف و مرتب گذاشته روی میزش و میزش را چیده ،چیزی نمیگوید.
همین نکته مثبت را ببینید و بیشتر سعی کنید در مورد مسائل منفی از اخم و نگاه خیره ۳۰ ثانیه استفاده کنید.
ولی در مورد مسائل مثبت گفتگو کنید. این میتواند نحوه والدگری شما را تغییر بدهد و روابطتان را بهتر بکند.
پرسش یکی از شنوندگان: اگر برچسب منفی بگذاریم فرمودید که اثر منفی میگذارد. آن شامل تمام افراد است مثلاً اگر به نوجوان و جوان بگویم ایمان داری، آیا تأثیر منفی دارد؟
پاسخ دکتر امیرآتشانی: در حد خیلی زیاد وقتی که آن را در قالب یک موضوعی قرار بدهیم میتواند اثر منفی بگذارد.
اما وقتی من به عنوان مادر یا پدر مثلاً به بچه این حس را بدهم، این ارزشمند است.
اما اگر یک صفت فرد مثل باهوش بودن را که عرض کردم مداوم بگوییم که تو خیلی باهوشی، خیلی خلاقی، خیلی شجاعی.
وقتی که مدام به فرد گفته میشود و در قالب قرار میگیرد، درنهایت فرد را به سمت افسردگی میکشیم. وقتی که خیلی باهوش است انتظار داریم تمام مسائل را حل کند.
وقتی که فکر میکند خیلی مهربان است، احساس میکند باید به تمام موجودات کره زمین مهربانی بکند و یک فرد این توانمندی را ندارد. وقتی که در معرض شکست قرار گرفت، زمینه افسردگی برایش ایجاد میشود.
اما در رابطه با اینکه گل سرسبد هست، خوب است. اما نه در این حد که فرد خودشیفته بشود. خودشیفتگی معایب بسیار زیادی دارد.
توصیه من به این بزرگوار این است که حتماً باید نکات مثبت را به فرزند بگوییم.
اگر مداوم فرد را در این قالب قرار بدهیم، اجازه دادهایم که فرزندمان در چارچوبی قرار بگیرد. که هیچ اتفاقی خارج از آن چارچوب را برای خودش در خارج از آن تصور نمیکند.
پرسش یکی شنوندگان: پسر بزرگم خجالتی است و خودش را میگیرد و حس ریاستطلبی دارد. ولی تو کوچه یا توی جمع خیلی ساکت است. ۱۴ ساله است. خودم در دوران کودکی همین اخلاق را داشتم. چه کاری انجام بدهم؟
پاسخ دکتر امیرآتشانی: عدم اعتمادبهنفس عامل این مشکل است. در برنامههای قبلی در مورد اعتمادبهنفس برنامه داشتم.
باید از کلمه «من» بیشتر استفاده کند. «من» در حد خیلی زیاد مناسب نیست. ولی برای فردی که عدم اعتمادبهنفس دارد استفاده کردن بیشتر کلمه «من» میتواند تأثیر مثبت داشته باشد.
پرسش مجری: گفتند من از بچگی و در مقابل خواهرم که خیلی ساکت و کمرو بوده است، من آدمی بودم که زرنگ بودم. اینها یکسری مشکلات روحی به وجود آورده است.
وقتی رفتم با مشاور صحبت کردم و گفتند که دقیقاً مسئله تو این است که تو همیشه برچسب برنده بودن و بهترین بودن بهت خورده و نمیتوانی بپذیری که سر توهم کلاه میرود. و طبیعی و ممکن است در زندگی خیلی اشتباه کنی.
پاسخ دکتر امیرآتشانی: مسلماً گاه این برچسب مثبت اثرات منفی بیشتری دارد. چون فرد اصلاً نمیپذیرد که نتواند یک کاری را انجام بدهد. وقتی که ما مثلاً به برخی از افراد میگوییم شجاعی، شجاعی، شجاعی شما از همه شجاعتری.
تصویر ذهنیاش این است که باید این شجاعت را همهجا نشان بدهد، حتی اگر با توانمندیاش همخوان
نباشد.
مثل اینکه فردی دارد غرق میشود، یک نفر دیگر چون آنقدر گفتن شجاعی با اینکه شنا بلد نیست بپره و فرد را نجات بده. هر دو نفر غرق میشوند.
در یک چنین شرایطی آسیب این کلمه برچسب شجاع بودن برای فرد میخورد. این یک مثال ساده بود که من عرض کردم. در طول زندگی ما، خیلی اتفاقات زیادی ممکن است برای فرد پیش بیاید که آسیب جدی به شکست بخورد.
پرسش مجری: در پایان دراینباره صحبت میکنیم که خانوادههایی که مسائل ظاهری رو به بچه مداوم میگویند. شنوندهای فرمودند خانم من مداوم به دخترم میگوید تو هیکلت، صورتت خیلی خوبه. خیلی زیبایی و دختر من هم کلاً زندگیاش شده که این زیبایی چیزی ازش کم نشود.
پاسخ دکتر امیرآتشانی: اگر من مداوم به بچم بگویم شما خیلی زیبایی خوبه و بچه هم حالش خوب است و اعتمادبهنفسش بالا میرود. ولی زیبایی چیزی نیست که ماندگار باشد برای افراد.
وقتی این فرد مثلاً ۳۵ سالش بشود یک سمت شغلی دارد و یک خانواده را باید نگهداری بکند. خودش مادر شده به جای اینکه دغدغهاش شاید مثلاً فرزندپروری باشد، رشد خانوادهاش باشد. یا چیزهای دیگر این فرد فقط دغدغهاش زیباییاش میشود و این مقوله بدی است.
اما بحث ما این نیست اصلاً برچسب مثبت نزنیم و حتی وقتی این برچسب را بزنیم یک چارچوب ذهنی برای فرد به وجود میآید و دیگر نمیتواند خارج از آن چهارچوب عمل کند.
دیدگاهتان را بنویسید