ترس از رها شدن در کودکان را چگونه از بین ببریم؟
زمان مطالعه: 6 دقیقه
این فایل ادامه فایل ویژگیهای افرادی که دچار هراس اجتماعی هستند، چیست؟ است.
صحبتهای سرکار خانم دکتر زهرا امیرآتشانی در برنامه رادیویی از رادیو مادر.
ما معتقدیم برای ساختن جامعه سالم و توانمند، باید مادرانی هوشمند و توانا داشته باشیم تا فرزندان خلاق، باهوش، متفکر، و دارای سلامت روح و جسم پرورش بدهند.
در این راستا قصد داریم که برنامههایی را تدارک ببینیم تا به شما مادران کمک کند تا موارد مختلفی را که برای رشد فرزندتان نیاز دارید، آموزش ببینید.
برنامه امروز در مورد اضطراب کودکان و ترسهایشان هست و ترس از رها شدن قرار هست مورد بررسی قرار بگیرد.
سرفصلهای این مقاله
- بزرگترین ترس کودکان این هست که والدینشان دوستشان نداشته باشند، و رهایشان کنند.
- حواسمان باشد هرگز فرزندمان را با طرد کردن تهدید نکنیم.
- شاید این مبحث، مقوله ظریفتر و جزئیتر از همان اضطراب جدایی باشد.
- اینکه ما بتوانیم و کمک کنیم به فرزندمان که این فشار عصبی را راحتتر تحمل کند، این مهم است.
- گاهی ممکن است خیلی با مدلهای مختلف این ترسها را شما ببینید.
- هوشمندترین و بهترین مامانها آنهایی نیستند که با زندگی خود کنار میآیند، آنهایی هستند که زندگی خود
- را تغییر میدهند.
- تعدادی از کتابهای انتشارات فرزام برای افزایش دقت و تمرکز در کودکان:
- فرزند بادقت من: راهنمای والدین و مربیان (نسخه چاپی)
- آبنباتی برای ذهن فسقلیها: بر اساس شیوه نورواجوکیشن (3 تا 5 سال)(نسخه چاپی)
- شکلاتی برای ذهن کوچولوها: بر اساس شیوهی نورواجوکیشن (5 تا 7 سال)(نسخه pdf)
بزرگترین ترس کودکان این هست که والدینشان دوستشان نداشته باشند، و رهایشان کنند.
یکی از نویسندههای بزرگ، در کتاب شرق بهشت این طوری نوشته که است که: بزرگترین وحشتی که یک کودک میتواند داشته باشد این است که دوست داشته نشود و طرد شدن دوزخی است که از آن وحشت دارند.
ترک شدن خشم را با خود میآورد و خشم نوعی جنایت را که شکلی از انتقام دارد. کودکی که عشقی را که آرزویش است، خود دریافت نکرده است، گربه را با لگد میزند و یکی دیگر آنقدر میدزدد که پول محبوبش سازد و کودکی دیگر دنیا را فتح میکند.
حواسمان باشد هرگز فرزندمان را با طرد کردن تهدید نکنیم.
البته این را در قسمتهای قبلی که اضطراب جدایی هم مطرح شده بود به او پرداختیم.
ولی واقعاً چه به عنوان شوخی، چه به عنوان خشم، نباید به کودکمان هشدار بدهیم که ممکن است طردش کنیم.
متأسفانه ما بارها در خیابان جلوی درب مغازهها میشنویم از دور که مادر خشمگین به کودکش میگوید: وقتمو تلف کردی، اگه همین الان نیای میذارمت میرم. همین جا ولت میکنم و میرم.
این نوع گفتار، ترس همیشه در کمینه رها شدن را در بچهها ایجاد میکند.
کودک ما، در خیال خودش رها شدن را در یک دنیا میبیند و این ترس برایش ایجاد میکند. زمانی که برای فرزندمان میگذاریم، اتلاف وقت نیست.
گاهی یکم وقت گذاشتن، نمیگذارد لطمهای بزرگ به فرزندمان بخورد. بعضی از بچهها اگر از مدرسه به خانه بیایند و مامانشان را در خانه نبینند، فوری به وحشت میافتند.
اضطراب خاموش، اضطرابی هست که بچهها را اذیت میکند و این اضطراب در دلشان هست و همواره از رها شدن میترسند.
یعنی اگر از مدرسه بیاید خانه و ببیند مامانش نیست، توی دلش خالی میشود. این اضطراب به او هجوم میآورد که نکند مامانم دیگر برنگردد.
در چنین شرایطی، بهتره مادر مداوم تماس بگیرد به خانه و تا فرزندش رسید تلفنی با او صحبت کند یا روی یک ضبط صوت صدایش را بگذارد، یک پیغام اگر بچه میتواند بخواند، یک پیغام به درب خانه بچسباند، یا جایی که تا وارد شد ببیند بچه که من رفتم برای خرید نان و سریع بر میگردم.
اضطراب جدایی یکی از مباحثی هست که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم. در حال حاضر ما قصد داریم به اضطرابی که از رها شدن نشأت میگیرد، بپردازیم.
شاید این مبحث، مقوله ظریفتر و جزئیتر از همان اضطراب جدایی باشد.
حواسمان باشد ممکن است مادر نیازمند عمل جراحی باشد، ممکن است لازم باشد به مسافرت برود، یا دو روز لازم باشد برای پرستاری از مادر بیمارش که در بیمارستان هست، برود.
قاعدتاً باید بچه بتواند منطقی با این جدایی برخورد کند و ترس از رها شدن باعث نشود که بچه به مشکلات عدیدهای منجر بشود و اضطراب باعث مشکلاتی بشود که واقعاً جبرانپذیر نباشد.
مثلاً، در نظر بگیرید مادری را که قرار است یک عمل جراحی انجام بدهد. بسیار آشفته است، جو خانه نگران است، به بچهها هیچ موضوعی گفته نمیشود. ولی میبینند که مادرشان از صبح ناراحت است و چند روز اخیر را با پریشانی به خودش نرسیده است. به غذای بچهها نرسیده است و الی آخر.
فکر کنید صبح روزی که مادر میخواهد برود بیمارستان و کیفش را میاندازد روی دوشش و میگوید مامان جان من میروم تا سر کوچه از سوپرمارکت یک خریدی بکنم و خانه را ترک میکند و تا یک هفته بعد نمیآید.
در طول این مدت فکر کنید به بچهها چی گذشته است؟ مثل گل پژمرده و پلاسیده و توضیحات پدر نمیتواند تسلی بخش اینها باشد.
این بچهها هرشب با گریه میخوابند تا مادرشان برگردد. بیشتر وقتشان را به در دارند نگاه میکنند.
یک چنین شرایطی را برای فرزندانتان فراهم نکنید. هر کدام از ما ممکن است لازم باشد یک مدتی را از فرزندمان دور باشیم. حتماً شرایط را برای چنین روزی آماده کنید.
خواهناخواه، دور بودن از مادر برای فرزند ما ایجاد اضطراب میکند و دچار فشار عصبی میشود.
اینکه ما بتوانیم و کمک کنیم به فرزندمان که این فشار عصبی را راحتتر تحمل کند، این مهم است.
حالا داستان بعدی را گوش بدهید، مادری که قرار است به بیمارستان برود؛ ولی با بچهی خود در مورد این قضیه صحبت میکند. از قبل میآید یک سری اسباب بازی برای بچه میخرد و در زمانی که بچه دارد بازی میکند، خودش هم کنار او مینشیند و با او صحبت میکند. در مورد اینکه مثلاً مامان قراره بره بیمارستان و یک هفته نباشه.
شاید این قضیه را بچه به روی خودش نیاورد و حس کنجکاوی اصلاً در او وجود نداشته باشد یا اهمیتی به این موضوع ندهد. ولی مادر هوشمند، در همچین شرایطی، بیا باهم بازی کنیم.
«مثلاً این عروسک ما پرستاره این عروسک مامانه، این عروسک دکتره، این فضا فضای بیمارستان هست. دکتر عملش میکند و در نهایت چند روز در بیمارستان میماند و تو این مدت تلفنی با بچش صحبت میکند و بعد میاد خانه پیش بچهاش.
این را به صورت ایفای نقش و بازی انجام میدهند.
خب، این بچه بارها و بارها تا قبل از اینکه مامان بخواهد برود بیمارستان این بازی را دیده است، بازی کرده است، پس قطعاً راحت میتواند درک کند.
وقتی مامان در بازی میگوید، مامان کجاست؟ بیمارستان، پس مامان در خانه نیست. در آشپزخانه نیست. در اتاق خواب نیست. جلوی تلویزیون نخوابیده، مامان در بیمارستان خوابیده. رفته تا دکتر حالش را خوب بکند. خب بچه اینجا چه کار میکند؟
ممکنه بچه گریه کند، چون دلش واسه مامانش تنگ شده. خب تو دلش غمه مامانش نیست. ولی چیکار میتونه بکنه این بچه تا این غم تو دلش رو یادش بره؟ باید صبر کنه مامانش خوب بشه و از بیمارستان برگرده.»
خب، این بازی را ما میتوانیم بارها و بارها اجرا کنیم. این کار باعث میشود بچه ما راحتتر دوری مادر را تحمل کند تا تنش و فشار عصبی نبودن مادر برایش راحتتر جبران شود.
بعضی وقتها مادرها قبل از ترک خانه، مقدمات دیگری را فراهم میکنند. مثلاً، ممکن است یک عکس از عکس خودش و فرزندشان که همدیگر را در آغوش گرفتند در خانه بگذارند. یک صدا و پیغام محبت آمیز روی نوار ضبط بکنند. یا حتی روی موبایل مادربزرگ یا پدرش، که زمانی که نیستند این فیلم را بگذارند.
گاهی ممکن است خیلی با مدلهای مختلف این ترسها را شما ببینید.
مثلاً برای پسر ۱۸ ساله من وقتی مجبور بودم برای دورههای آموزشی خارج از ایران باشم، زمانی که میآمدم خب الحمدلله الان تکنولوژی روز باعث میشد که ما مداوم با اینترنت با هم در ارتباط باشیم. ولی اینقدر فشار عصبی سنگین بود روی فرزند من که وقتی من میآمدم چمدانم را باز میکردم اولین عکس العمل پسرم، با اینکه پسر بزرگ بود و انتظارشو نداشتم عصبانیت، گریه، و بهانه گیری در مورد نوع خریدهایی بود که به عنوان سوغاتی برایش آورده بودم. فردا صبح، تمام آن خریدها را با لذت استفاده میکرد.
این ترسها برای همه آدمها ممکن است اتفاق بیافتد. خیلی از اینها مسائل طبیعی بدن هستند.
ولی مهم این است که ما به عنوان یک مادر، انقدرخوب و دقیق برخورد کنیم تا آثار و تبعات منفی این اضطرابها در طولانی مدت در زندگی فرزندمان نباشد.
هوشمندترین و بهترین مامانها آنهایی نیستند که با زندگی خود کنار میآیند، آنهایی هستند که زندگی خود
را تغییر میدهند.
کارهایی را انجام میدهند که هر روز فرزندشان، لذتبخشتر از روز قبل روز خود را بگذرانند.
امیدوارم شما این توانایی را کسب کنید و تلاش کنید برای اینکه مادری توانمندتر و بهتر از روز قبل باشید.
ادامه این مطلب را در چگونه میتوان به افرادی که دچار استرس پس از آسیب شدهاند، کمک کرد؟ (فایل شماره 1) بخوانید.
دیدگاهتان را بنویسید