رویکرد گشتالت و تفکر
زمان مطالعه: 3 دقیقه
مطالعات گشتالت به این عقیده منجر شد که انواع تفکر وجود دارد که میتوان آنها را در حل مسائل به کار برد.
ورتهایمر (1945) بین تفکر بازآفرینشی و تفکر آفرینشی تمایز قائل شد. تفکر بازآفرینشی مستلزم استفاده از تجربه قبلی در حل مسئله برای حل مسائل جدید است.
مثلاً اگر قرار است به حل یک مسئله یک قاعده ریاضی را یاد بگیرید میتوانید از این قائده در مواجه با یک مساله مشابه استفاده کنید.
در صورتی این رویکرد میتواند مفید باشد که بتواند به مسائلی نیز منجر بشود، زیرا افراد به ساختار مسئله توجه نمیکنند و ممکن است راه حلهای سادهتر را نبینند.
بنابراین تفکر بازآفرینشی ممکن است از نظر ساختاری بی هدف باشد (رابرتسون 2001) و ممکن است به شکستن در یافتن یک راه حل دیگر یا یک راه حل نا کارآمد منجر شود از سوی دیگر تفکر آفرینشی مستلزم درک ساختار زیربنایی مسئله است و به احتمال زیاد به بازسازی مسئله یا بینش در راه حل منجر میشود.
ورتهایمر (1945) آموزش نحوه محاسبه مساحت یک متساوی الاضلاع با دو روش مختلف. به دو گروه از دانش آموزان تفاوت در انواع تفکر را توضیح داد.
سرفصلهای این مقاله
به گروهی آموزش داده شد تا از روشی استفاده کنند که در آن مساحت از طریق ضرب در ارتفاع به دست میآید.
به گروهی دیگر آموزش داده شد تا از طریق بازسازی متوازی الاضلاع برای ساختن یک شکل سادهتر (یا بریدن یک طرف متوازی الاضلاع و قرار دادن آن در طرف دیگر برای ساختن یک مربع) فرمول را درک کنند.
متساوی الاضلاعها را به خوبی محاسبه کنند. اما وقتی با سایر شکلهای غیرمعمول نظیر میشود، مواجه شدند.
دانش آموزانی که روش ریاضی را یاد گرفته بودند، نتوانستند مساحت آن را محاسبه کنند. آنها از تفکر بازآفرینشی استفاده کردند و فرمول آموخته شده در مورد مسئله جدید مفید نبود.
آزمودنیهایی که ترغیب شده بودند روی ساختار مسئله اول تمرکز داشته باشند. نتوانستند مساحت شکلهای غیرمعمول دیگر را محاسبه کنند. آنها با استفاده از تفکر آفرینشی توانستند مسائل دیگر را بازسازی کنند و به راه حل برسند.
دیدگاهتان را بنویسید